سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بر برادرانْ بزرگی فروشد، هیچ انسانی با او صمیمی نخواهد شد . [امام علی علیه السلام]
منطقه و بیداری اسلامی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ناآگاهی بیش از حد آمریکاییان از وقایع جهان بیدلیل نیست

تنها کافیست بدانید در آمریکا چه بر سر اخبار رسانه‌های الکترونیکی و چاپی می‌آید تا عمق بی‌اطلاعی آمریکایی‌ها از حقایق را درک کنید. در حقیقت در هفت روز هفته، دروغ، تحریف و اطلاعات نادرست به شکلی ماهرانه از هر سوی و در هر زمینه‌ای، منتشر می‌شود.

پایگاه خبری تحلیلی "وترنز تودی" در مقاله‌ای به قلم "کاساندرا" مردم آمریکا را همواره در معرض دروغ‌پردازی‌های کاملا حرفه‌ای میداند و بیان می‌دارد که این مردم، کاملا از حقایق جهان بیخبرند. او می‌نویسد، مدیریت ذهن چنان با موفقیت و قاطعانه توانسته فکر مردم را تغییر دهد که آنها هر چه را که مقامات دولتی، دروغ بخوانند، دروغ میدانند، حتی اگر حقیقت محض باشد. در نهایت نویسنده بیان می‌دارد که اگر بتوان تنها یک آمریکایی را قانع کرد که داستان‌پردازیهای دولت گاه دروغ است، میتوان امیدوار بود که سایرین نیز روزی بپذیرند که دولت در بسیاری موارد خبرهای دروغ را به خورد آنها می‌دهد. تنها کافی است که صاحبان منصب، به دفعات و با قاطعیت به حمایت از امری بپردازند که به هیچ وجه قابل دفاع نیست.

* تحریف و دروغ‌پردازی شدید خبرها در آمریکا

 * تحریف و دروغ‌پردازی شدید خبرها در آمریکا

برای اینکه از عمق بی‌اطلاعی مردم آمریکا از حقایق آگاه شوید، کافی است بدانید در آمریکا چه بر سر اخبار رسانه‌های الکترونیکی و چاپی میآید. در حقیقت در 7 روز هفته، دروغ، تحریف و اطلاعات نادرست به شکلی ماهرانه از هر سوی و در هر زمینه‌ای، منتشر می‌شود. روزنامه‌ها و مجلات به اصطلاح متمایل به لیبرالیسم، وب‌سایت‌های ترقی‌خواه و حتی رادیوها و ایستگاه‌های تلویزیونی عمومی در این دروغ‌پراکنی سهیم هستند. به این لیست باید رسانه‌های تجاری و کابلی جانبدار را نیز اضافه کرد. همه روزه شاهد نظرات و سخنوریهای اساتید دانشگاه، اندیشمندان اتاق‌های فکر و چهره‌های عمومی حامی صهیونیزم هستیم که مرتبا در رسانه‌ها ظاهر میشوند و نظرات کارشناسی جناح راستی آنها در خصوص موضوعات مختلف تنها نظری است که از برنامه‌های خبری پخش میشود. هرگز افرادی چون "نوام چامسکی"، "نائومی کلین"، "پیتر فیسک"، "مایکل پرنتی" یا "جیمز پتراس" فرصت حضور در چنین برنامه‌هایی را ندارند و در موارد انگشت‌شماری هم که چهره‌هایی همچون "رالف نادر" یا "الیزابت وارن" در برنامه‌ها حضور پیدا می‌کنند، باید با پنج یا شش میهمان دیگر به مناظره بپردازند.

* تلاش رسانه‌های آمریکایی برای مدیریت ذهن افراد

لذا در رسانه‌های آمریکایی هرگز هیچ موضوعی به طور کامل پوشش داده نمی‌شود مگر آنکه خبر، بخشی از تبلیغات سیاسی باشد که شخصی قصد طرح آن را دارد. دیگر خبرها، بی هیچ پیش‌زمینه یا حقیقت‌یابی که ما را در درک حقیقت یاری کند، ریز ریز میشود و به نقل از فلان شخص یا دیگری به خورد ما داده میشود. گاهی نیز از کارشناسان محافظه‌کار میانه‌رو (که اساسا نماینده دولت هستند) دعوت می‌شود که با نومحافظه‌کاران یا صهیونیست‌ها رو در رو شوند. تنها تفاوت آنها، اختلاف نظر جزئی است که در خصوص زمان دقیق حمله به لیبی یا ایران برای متوقف کردن تروریسم دارند، بی آنکه هیچ وقت از عقلانیت، توجیه اخلاقی یا قانونی بودن این اقدام سخنی به میان آورند، یا تاثیر واقعی آن بر تروریسم را به بحث بنشینند، یا اینکه به پارادایم جایگزینی برای بررسی رخدادهای جهان بپردازند. در تمام طول شبانه روز چنین برنامه‌هایی را میبینیم و می‌شنویم. حتی قشر تحصیل‌کرده آمریکا که حوادث جاری را دنبال می‌کنند و روزنامه می‌خوانند نیز اطلاعات نادرستی دریافت میکنند. بسیاری از آنها به طور ضمنی بر این باور هستند که حقیقت در حد وسط نظرات گوناگونی نهفته است که می‌شنوند. اما از آنجا که این "حد وسط" نیز به شکلی غیرمعقولانه تحریف شده است (و حقیقت مطلب، کاملا حذف شده است)، و از آنجا که آنچه این افراد، حقیقت، تلقی میکنند، در واقع دروغ است، آنها از چیزهای عجیبی دفاع می‌کنند، یا حداقل قادر نیستند با قاطعیت به مخالفت با آن بپردازند. (من جنگ را دوست ندارم، اما شاید واقعا باید به ایران حمله کنیم تا تروریسم را متوقف کنیم؟؛ یا: شاید "هوگو چاوز" واقعا دیکتاتوری بیرحم باشد، چون همه موافقند که او دیکتاتور است؟) و این تمام چیزی است که در مدیریت ذهن نهفته است: اصحاب رسانه ما را با مجموعه‌ای از اطلاعات متعارض و غیر قابل تایید گیج می‌کنند تا ما سرانجام دست‌های خود را به نشانه تسلیم بلند کنیم و بدین نتیجه برسیم که دنیا چنان پیچیده شده که از توان درک ما خارج است، پس بهتر است تعیین حقیقت و آنچه شایسته است را به کارشناسان خود واگذار کنیم.

 مردم آمریکا فریب‌خورده‌ترین مردم دنیا

و اینها همه انسان‌های نیکی هستند که من درباره آنها صحبت می‌کنم: افرادی که به حقوق بشر و عدالت اجتماعی اعتقاد دارند، افرادی که مخالف نژادپرستی، نسل‌کشی، جنگ‌های غیرضروری و شرکت‌های بزرگ طمعکار هستند. افرادی که حاضرند برای آرمان‌هایشان بجنگند...تنها کافی است بفهمند که حقیقت چیست و باید با کدام طرف باشند. اما متاسفانه آنها سعی می‌کنند که خود را از "تئوری توطئه" دور نگه دارند، چرا که کارشناسانی که هر روز می‌بینند و می‌شنوند، آنها را از تئوری توطئه بر حذر داشته‌اند. این افراد تحصیلکرده به دنبال واقعیت‌ها هستند و نه داستان‌های خیالی؛ لذا آنها هر آنچه را که دروغ‌پردازان داستان خیالی می‌نامند، نادیده می‌گیرند و به آن توجهی نمی‌کنند. پس می‌بینیم که مدیریت ذهن سودمند است، و به همین دلیل است که مبالغ هنگفتی صرف آن می‌شود. به عقیده من، بیشترین دروغ‌ها در جهان به ملت آمریکا گفته شده و آنها فریب خورده‌ترین ملت دنیا هستند، زیرا که ما هنوز به این تصور آرمان گرایانه پایبندیم که رهبران، رسانه‌ها و "کارشناسان" تحصیل‌کرده ما حتی اگر در مواردی گمراه هم شوند، پاک‌نیت و صادق هستند. نکته مهم دیگر آنکه ما هنوز به این تصور آرمان گرایانه باور داریم که مردم قدرتمند، هرگز در مقیاس جهانی، علیه مردم ضعیف‌تر توطئه نمی‌کنند و بلکه سال‌ها و دهه‌های متمادی است که از آن فرار می‌کنند.

* آمریکایی‌ها باید چشم خود را به واقعیت بگشایند

بسیاری از ما آمریکایی‌ها درستکار هستیم و حقیقتا تلاش می‌کنیم تا کاری را انجام دهیم که شایسته و درست است. اگر آمریکایی‌ها چشمان خود را به واقعیت‌ها بگشایند، برخی چیزها به سرعت تغییر خواهند کرد. (اما من نمیدانم که آیا این چشم‌ها به موقع باز خواهد شد یا نه؟). ارزش این سوال 64 تریلیون دلار است. دشمنان ما بسیار قدرتمند هستند؛ به نظر میرسد که آنها هر چیزی را کنترل می‌کنند؛ و مردم مسخ شده در شنیدن نظرات مخالف از خود مقاومت نشان می‌دهند.

* آمریکایی ها به پذیرش آنچه رسانه‌ها به خوردشان می‌دهند، عادت کرده‌اند

من این آمریکاییهای بی‌اطلاع، اما خوش نیت، را به خوبی میشناسم، چرا که ده سال پیش، من خود یکی از آنها بودم. پس از یازده سپتامبر لحظه‌ای تردید نکردم که شاید گروهی غیر از القاعده آن کار را انجام داده باشد، چون همه جا همه می‌گفتند که القاعده این کار را انجام داده است. علاوه بر این، هرگز برای من این سوال پیش نیامد که من دارم سخنان اثبات نشده مقامات دولتی را به عنوان حقیقت می‌پذیرم، فقط به خاطر اینکه آنها کت و شلوار به تن کرده بودند و با لحنی جدی حرف‌هایشان را بلغور می‌کردند. من راه بهتری غیر از اعتماد این چنینی را می‌شناختم یا باید می‌شناختم. اما حقیقت آن است که این رفتار نامطلوبی بود که من در تمام عمرم به عنوان یک آمریکایی به آن خو کرده بودم و خودم را در موسیقی آرام بخش فرهنگ استثنا گزینی آمریکا غرق کرده بودم.

* باز کردن چشمان خود به سوی حقیقت و پذیرش آن

مطمئنا من می‌دانستم که "نیکسون" دروغ‌گوی کثیفی بیش نبوده، "ریگان" احمق بوده و من از "بوش" متنفر بودم. اما حقیقت این است که این تنفر، چیزی بزرگ‌تر از جانبداری بی‌پایه و فکر من از دیگران نبود. مگر من از دروغ‌گوی دیگری به نام "بیل کلینتون" دفاع نکرده بودم؟ اما واقعا هدف من چه بوده؟ فقط به خاطر اینکه من او را دوست داشتم پس به او اعتماد کردم که به نفع منافع من اقدام کند؟ و چرا من او را دوست داشتم؟ چون سخنان زیبایی به زبان میآورد و به نظر می‌رسید که او واقعا به دنبال تحقق آنها است؛ و او عضو حزب دموکرات بود که من بدان اعتماد داشتم. بله، من نادان بودم. اکنون می‌بینم که امروز وی به فردی افراطی تبدیل شده و در گذشته نیز فرصت طلب بوده است. (و چه بسا در مواردی هم متجاوز بوده است). همین طور من از صمیم قلب از "ال گور" نیز حمایت کردم، اما اکنون دریافته‌ام که او تنها فردی ثروتمند در لباس لیبرال دموکرات‌ها بوده است که با جریان نظم نوین جهانی در ارتباط است. امروز می‌دانم که او در قصری بزرگ زندگی می‌کند و سخنرانی‌های مزورانه در ستایش خود به راه انداخته است. من همچنین طرفدار "جان کری" این "قهرمان جنگ" و "منتقد جنگ ویتنام" بودم، البته آن زمان هم به وضوح دیدم که کاندیدای مورد حمایت من از اتخاذ موضعی جدید در قبال جنگ عراق یا ابراز نظر صادقانه در خصوص برخی مسائل خودداری کرد؛ اما بدان با دیده اغماض نگاه کردم و گفتم دارد دروغ میگوید تا در انتخابات پیروز شود. خدای من مرا چه می‌شود؟ با اینکه میدانم کاندیدای مورد نظر من دروغگو است و اخلاقی ترسو دارد، باز هم به به او رای می‌دهم؟ و او با پولی که از من برای برگزاری مجدد انتخابات گرفته، از انتخاباتی که در آن تقلب شده کنار می‌کشد؟ سایر گروه‌ها را مجبور می‌کند که از من برای شمارش مجدد آرا پول بگیرند، حال آنکه "کری"، کاندیدای مورد نظر من دیگر در آن حضور ندارد و از آن کنار کشیده است. از این پس بود که از "کری" متنفر شدم و از هر سیاستمدار دیگری که به من دروغ می‌گفت متنفر شدم و این یعنی تقریبا تمام سیاستمداران هر دو حزب.

* تلاش برای شکستن صد تصورات غلط و درک حقایق بدنبال آن

به هر حال، در سال 2004 پژوهش "تروث آوت" را آغاز کردم (در آن زمان این سایت یکی از معدود سایت‌های خبری تحلیلی مستقل آنلاین بود). خوشبختانه از آن زمان تاکنون منابع اطلاعاتی مفیدی همچون "وترنز تودی" کار خود را آغاز کرده است. این سایت توسط انسان‌هایی شجاع، صادق، کوشا، خستگی ناپذیر، وظیفه شناس و علاقه‌مند اداره می‌شود که مصممند تا دروغ‌های سیاستمداران و تبلیغات‌چی‌های سیاسی، که هر روز در شبکه‌های خبری کابلی آمریکا در کل کشور پخش می‌شوند را به چالش بکشند. این سایت، دنیای کاملا نوینی را به روی من گشود. البته مدتی طول کشید که من توانستم سد تصورات غلط خود را بشکنم. اما کم کم توانستم ایرادات وارد بر نسخه دولتی رویدادهای مرتبط با یازده سپتامبر را درک کنم و بپذیرم. حتی به مشکلات بزرگ‌تری نیز برخوردم: قاچاق مواد مخدر از "منا آرکانزاس" در سال‌های فرمانداری "بیل کلینتون"، ناتوانی دولت در بحران کاترینا که مقامات دولتی تمارض به ناتوانی میکردند تا بدین ترتیب بتوانند آن را فاجعه‌ای غیرمترقبه نشان دهند و سود خود را از آن ببرند. من دریافتم که "فدرال رزرو" یک کارتل بانک خصوصی است، که دلارهایی که قرض می‌دهد، در حقیقت، ابزار بردگی هستند؛ و اینکه "جان اف. کندی" توسط تنها یک قاتل و یا حتی یک فرد کوبایی‌ ترور نشده است. من همچنین دریافتم که شبکه‌های بسیار بزرگ قاچاق زیرزمینی استفاده جنسی از کودکان وجود دارند که در عالیترین سطوح دولت (جورج بوش پدر) و صنعت نفوذ کرده‌اند و مردم را کنترل می‌کنند. وقتی برای بار اول از یک فرد آمریکایی می‌خواهید که تئوری توطئه را بررسی کند و آن را رد نکند، تاثیر زیادی دارد. من در چند سال گذشته سعی کرده‌ام کشفیات خودم را با دیگران در میان بگذارم. یکی از این راه‌ها نوشتن وبلاگ بوده است؛ اما بعد از مدتی تنها با افراد هم رای خود صحبت می‌کنیم. نهایت آنکه، همه ما به خوبی از یک چیز آگاهی داریم، که این خود نکته ارزشمندی است. اما موارد دشوار، افرادی هستند که یا اصلا بلاگ نمی‌خوانند یا تنها به وبلاگ‌های مرتبط با سیا همچون "هوف پو" یا "دیلی کاس" مراجعه میکنند و فکر میکنند که تمام حقیقت را شنیده‌اند.

* مدیریت ذهن، چشم و گوش افراد را در برابر واقعیت بسته است

باید بگویم که برخی از دوستان و اعضای خانواده من از جمله موارد دشوار هستند. آنها باهوش، تحصیل‌کرده، متعهد به تغییرات اجتماعی، آگاه به مسائل سیاسی (چندان که نمیدانند بوش در هر دو دوره از انتخابات تقلب کرد) هستند، رای می‌دهند، عریضه امضا می‌کنند، به راهپیمایی‌های صلح می‌پیوندند و برای دموکرات‌ها رای جمع می‌کنند. نیویورک‌تایمز می‌خوانند و به مجری‌های کسل کننده "سی‌اسپن" گوش می‌کنند تا مسائل سیاسی را درک کنند. هرچند که ممکن است از اوباما ناراضی باشند، یا حتی او را در مقابل انتقادات جمهوری‌خواه‌ها ضعیف بشمارند، اما محال است لحظه‌ای تصور کنند که این ضعف اوباما ممکن است یک خودزنی و ضرر داخلی باشد و اینکه ممکن است او اسب تروای فردی دیگر باشد. آنها میتوانند شکست عمدی یک مشت‌زن یا بازیکن بسکتبال را بپذیرند اما آیا میتوانند شکست عمدی در سیاست‌های آمریکا را نیز بپذیرند؟ خدای من، قطعا خیر، هرگز چنین اتفاقی نمی‌افتد. من حتی مسئله 11 سپتامبر را با آنها مطرح هم نکردم چون از شنیدن آن مریض می‌شوند. آنها واقعا هیچ‌گاه گوش نکرده‌اند، اما آنها موضوع را شنیده‌اند و آن را همان‌طور که یک مگس را از خودشان میرانند، یعنی در حالتی ناخودآگاه، رد کرده‌اند. آنها هرگز گوش نکرده‌اند، آنها هرگز به واقعیت‌های حادثه نگاه نکرده‌اند. این قدرت مطلق مدیریت ذهن است که میتواند چشم و گوش آنها را در مقابل اطلاعاتی خاص، که مغایر با پیام اصلی و حقیقی است، ببندد. اطلاعاتی که آنها را گمراه می‌کند و درک آنها از جهان را دستخوش تغییر میکند و تلنگری است بر اعتماد به نفس آنها به عنوان مردمی حساس و متعلق به جریان اصلی جامعه که عقاید دیوانه کننده را نمی‌پذیرند.

* تنها کافیست یک نفر را قانع کنید که حقیقت چیزی جز آن است که دولت می‌گوید

کافی است تنها بتوانید یک نفر را قانع کنید که حقیقت، نه داستان‌های ساختگی دولت بلکه چیزی دیگر است و داستان‌پردازی‌های دولت، دروغی بیش نیست؛ آنگاه خواهید توانست همه افراد دیگر را نیز قانع کنید.

 

پی نوشت: اشراف

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » داریوش احمد رضا بهمنیار ( یکشنبه 90/6/20 :: ساعت 1:1 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پایه و اسلاس تفکر بچه های انقلابی
اقتدار انقلاب اسلامی
رانده شدن کشتی حقانیت ایران بر نوک اشتباهات آمریکا
برکت بسیار ارزشمند خداوند به انسان
اینک سلاح اینک نبرد اینک جهاد 2
بزرگترین دشمن هر کسی نفس اوست
نمادِ پیروزی حق بر باطل
شکوه و عظمت انقلاب اسلامی تا کجاست؟
به مناسبت 12 بهمن روز ورود امام به وطن
به مناسبت 22 بهمن روز پیروزی انقلاب
خواست خدا انتخاب برترین مردم برای رهبری آنهاست
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 79
>> بازدید دیروز: 123
>> مجموع بازدیدها: 368727
» درباره من

منطقه و بیداری اسلامی
داریوش احمد رضا بهمنیار
ما یا باید بر اساس قوانین دموکراسی حرف بزنیم یا بر اساس باورهای ملی مذهبی و اسلامی خودمان حرف بزنیم، بر اساس دموکراسی غربی هیچ کشور شرقی و هیچ کشور غربی در جهان دموکراسی و قانون اساسی اش را به رفراندوم نگذاشته است. حتی برای یک بار، فقط جمهوری انقلاب امام خمینی (رضوان اله تعالی) بوده که فرمودند: مردم اصل سیستم رو رای بدهید آن هم بعد از پیروزی انقلاب. فقط امام خمینی بود که فرمودند نماینده هاتون بیاین قانون اساسی را بنویسند و مردم هم برای قانون اساسی رای بدهند، شما فقط یک رژیم دموکراتیک غربی و شرقی در دنبا نشان بدهید که بگوید ما دفعه اول خودمان برای دموکراسی و قانون اساسی رفراندوم گذاشتیم؟ این رژیم های دنیا همه یا با کودتا اومدن سر کار، یا با شبه انقلاب ها و یا با جنگ ها و تفرقه ها و غصب سرزمین های دیگر قدرت را با جنگ از همدیگر گرفتند. هیچکدام از کشورهای جهان با دموکراسی سر کار نیامدند، هیچکدام از آنها قانون اساسی شان را حتی برای یک بار هم به رای نگذاشتند، پس از نظر دموکراسی جهانی، قوانین دموکراتیک جهانی یک سوال بی معناست که هیچ معنا و مفهومی ندارد چون هیچ رژیمی خودش را به رای مردم اش وابسته نمی کند غیر از جمهوری اسلامی ایران. بر اساس دموکراسی غربی و شرقی هیچ کشوری در جهان این سیستم را نگذاشته و نمی گذارد، این فقط جمهوری اسلامی انقلاب اسلامی توسط امام خمینی (ره) بود که فرمودند به اصل سیستم رای بدهید آن هم بعد از انقلاب که امام قدرت را به دست گرفته بود. فقط امام راحل بوده که گفته است نماینده هاتون بیایند و قانون اساسی را بنویسند و بعد هم فرموده بیائید به قانون اساسی رای بدهید، شما یک رژیم دموکراتیک توی جهان به ما نشان بدهید که بگوید: آقا ما دفعه اول خودمان رفراندم گذاشتیم، اینها همه یا با کودتا, و امثالهم قدرت را به دست گرفتند و یا با انقلاب های غربی و یا با شبه انقلاب ها آمدند و با جنگ و تفرقه تجاوز و غارت ملت ها و با اشغال و غصب سرزمین ها مردم را با کشتار و چپاول و تجاوز و غارت کشتند. جالب اینجاست که رژیم غاصب اسرائیل اصلا قانون اساسی ندارد و هر از چندی هزاران هزار زن و کودک را به کام مرگ می فرستد و کسی هم کاری به کارش ندارد چون قانون اساسی ندارد، همانطور که هولوکاست دروغین او توهین به شعور بشریت است.

» پیوندهای روزانه

تابناک [3]
انتخاب [3]
پایگاه خبری انقلاب نیوز
شبکه اطلاع رسانی دانا
موسسه فرهنگی راسخون
نقل قول - وبلاگ نویسان خوزستانی [1]
پایگاه خبری مشهد پیام [1]
شبکه خبری تحلیلی تیتر یک [1]
پایگاه خبری لنگر نیوز
ظهور
وب سایت خبری تحلیلی رصد [1]
وبلاگ نویسان خراسان رضوی [3]
سواد رسانه ای ایرانیان [1]
وبگاه جوان انقلابی [1]
پایگاه خبری شلمچه نیوز
[آرشیو(16)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
برجام برای برداشتن تحریم ها بوده . جریانی منحرف از انقلاب اسلامی . دل به عشق زنده می ماند عشق به امام خمینی (ره) . حضرت فاطمه (س) مصمم برای شهادت در تکلیفی الهی[-1] .
» آرشیو مطالب
پاییز 86
زمستان 1386
بهار 1387
مرداد 87
شهریور 87
تابستان 1387
خرداد 88
شهریور 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
اردیبهشت 93
فروردین 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
تابستان 93
پاییز 93
زمستان 93
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
پاییز 95
زمستان 95
بهار 96
تابستان 96
پاییز 96
زمستان 96
بهار 97
تابستان 97
پاییز 97
زمستان 97
بهار 98
تابستان 98
پاییز 98
زمستان 98
بهار 99
تابستان 99
پاییز 99
زمستان 99
بهار 0
تابستان 0
زمستان 0
بهار 1
تابستان 1
پاییز 1
زمستان 1
بهار 2
تابستان 2
پاییز 2
زمستان 2

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
تابناک
خبرگزاری فارس
شبکه العالم
عمارنامه
پایگاه خبری فرهنگ نیوز
رجا نیوز
جام نیوز
پایگاه خبری فاش نیوز
پایگاه خبری بولتن نیوز
پایگاه تحلیل خبر باصر
پارس نیوز
مشرق نیوز
شبکه خبر
شبکه دانا
جوان انقلابی
خیبر آنلاین
ادیان نیوز
انقلاب نیوز
روایت نو
بسیج پرس

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب