مادرانی که معجزه گرند
و باز مادر، همیشه مادر، تا ابد مادر، ستون خیمه مادر، فوت مادر درد نیست که درمان شود، زخمی ست که نتوان در پی درمان آن بودن، ای خدا مادر، محبتِ مادر، صبرِ مادر، مظلومیتِ مادر، مادر واژه ای به وسعت هستی، مادرانی که معجزه گرند، مادرم برای من مثل یک خواب بود، یک خواب شیرین، او عین خوشبختی بود.
به قول جلال آل احمد تنها دو روز در سال است که نمی تونی هیچ کاری بکنی یکی دیروز یکی فردا ، گذر زمان هم جوانیمو گرفت هم عزیزان مو گرفت-، انگار خواب بود وقتی به خودت میای می بینی همه چیز تموم شده ، همه چیز، از یک جایی به بعد توی زندگیت باید با خاطراتت سر کنی، از یک جایی به بعد نگاه عاشقانه مادرت میشه بزرگترین حسرت زندگی ات، از یک جایی به بعد برای دیدن مادرت باید چشمهایت رو ببندی تا صورت با وقار شو در وجودت احساس کنی ، هر وقت آدم از عالم و آدم خسته میشه باید بره سر قبر مادرش، چه نیک زنی بود کلامش نیک، وجودش نیک، معرفت اش نیک، هر چند مرگ مادر سخت است ولی آغاز زندگی دیگری ست.