سابقه دین اسلام در سرزمین ایران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمیگردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال 16 هجری و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خلیفه دوم.
تنها کافیست بدانید در آمریکا چه بر سر اخبار رسانههای الکترونیکی و چاپی میآید تا عمق بیاطلاعی آمریکاییها از حقایق را درک کنید. در حقیقت در هفت روز هفته، دروغ، تحریف و اطلاعات نادرست به شکلی ماهرانه از هر سوی و در هر زمینهای، منتشر میشود.
پایگاه خبری تحلیلی "وترنز تودی" در مقالهای به قلم "کاساندرا" مردم آمریکا را همواره در معرض دروغپردازیهای کاملا حرفهای میداند و بیان میدارد که این مردم، کاملا از حقایق جهان بیخبرند. او مینویسد، مدیریت ذهن چنان با موفقیت و قاطعانه توانسته فکر مردم را تغییر دهد که آنها هر چه را که مقامات دولتی، دروغ بخوانند، دروغ میدانند، حتی اگر حقیقت محض باشد. در نهایت نویسنده بیان میدارد که اگر بتوان تنها یک آمریکایی را قانع کرد که داستانپردازیهای دولت گاه دروغ است، میتوان امیدوار بود که سایرین نیز روزی بپذیرند که دولت در بسیاری موارد خبرهای دروغ را به خورد آنها میدهد. تنها کافی است که صاحبان منصب، به دفعات و با قاطعیت به حمایت از امری بپردازند که به هیچ وجه قابل دفاع نیست.
* تحریف و دروغپردازی شدید خبرها در آمریکا
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشگاه مهمترین ابزار ترویج ارزشهای آمریکایی در جهان
رئیس دانشگاه آمریکایی در سلیمانیه، معتقد است دانشگاههای آمریکایی قادرند با تربیت نیروهای جهت با دیدگاه های آمریکا از عهده انجام کاری که سیاستمداران و نظامیان آمریکا تا کنون از پس آن نیامده است، برآیند.
آتاناسیوس مولاکیس که ریاست دانشگاه آمریکایی عراق در سلیمانیه را به عهده دارد در نشریه شرح وقایع آموزش عالی با توصیف دیدگاه های خود در مورد دانشگاه های آمریکایی برون مرزی گفت این کالج ها می توانند کاری را که آمریکا نمیتواند در خارج از کشور خود انجام دهد، انجام دهند.
علی رغم ضعیف شدن آمریکا در حوزههای دیگر، دانشگاههای آن همچنان قوی باقی ماندهاند
فرید ذکریا در کتابش به تامل در مورد "خیزش دیگر کشورها " - مانند چین، برزیل و روسیه - و متعاقب آن تضعیف استیلای بی چون و چرای آمریکا در حوزه های زیادی اعم از رشد اقتصادی و قدرت اقتصادی می پردازد. طبق پیشبینی وی، تنها مورد استثنا در این میان تداوم برتری بی نظیر، دانشگاههای آمریکایی خواهد بود.
رئیس دانشگاه آمریکایی در سلیمانیه، معتقد است دانشگاههای آمریکایی قادرند با تربیت نیروهای جهت با دیدگاه های آمریکا از عهده انجام کاری که سیاستمداران و نظامیان آمریکا تا کنون از پس آن نیامده است، برآیند.
آتاناسیوس مولاکیس که ریاست دانشگاه آمریکایی عراق در سلیمانیه را به عهده دارد در نشریه شرح وقایع آموزش عالی با توصیف دیدگاه های خود در مورد دانشگاه های آمریکایی برون مرزی گفت این کالج ها می توانند کاری را که آمریکا نمیتواند در خارج از کشور خود انجام دهد، انجام دهند.
علی رغم ضعیف شدن آمریکا در حوزههای دیگر، دانشگاههای آن همچنان قوی باقی ماندهاند
فرید ذکریا در کتابش به تامل در مورد "خیزش دیگر کشورها " - مانند چین، برزیل و روسیه - و متعاقب آن تضعیف استیلای بی چون و چرای آمریکا در حوزه های زیادی اعم از رشد اقتصادی و قدرت اقتصادی می پردازد. طبق پیشبینی وی، تنها مورد استثنا در این میان تداوم برتری بی نظیر، دانشگاههای آمریکایی
اصلاحات اقتصادی آمریکایی در کشورهایی مانند مصر و تونس که با هدف ایجاد زمینههای افزایش ثبات این رژیمها ایجاد شده بودند، نتیجه عکس دادند و موجب ایجاد خشم و تنفر عمومی شدند.
مجله آمریکایی "فارن افیرز " در گزارشی به قلم "گئورگی گاوز " ضمن تحلیل عوامل زیربنایی تحولات اخیر منطقه، به شرح عواملی می پردازد که تحلیل گران مسائل خاورمیانه تا کنون از قلم انداخته اند. متخصصان خاورمیانه از شورش های جهان عرب به اندازه هر کس دیگری شگفت زده شدند. این متخصصان که در دهه های گذشته تمرکزشان را معطوف ارائه تبیین برای ثبات اتوکراسی های محلی کرده بودند، نیروهای پنهانی محرک تغییر را دست کم میگرفتند. اکنون که آنها رنگ ساده انگاری از رخسارشان می زدایند، باید در مفروضه هایشان از جهان عرب که از دیرباز به آن معتقد بوده اند، تجدید نظر کنند.
* در بررسی نقش نیروهای نظامی، دو عامل ترکیب اجتماعی رژیم و نیروهای مسلح و میزان تخصص یافتگی این نیروها نادیده گرفته شده بود
این مفروضه که نظامی بودن رئیس جمهورهای عرب عامل ثبات این کشورها بود، به وضوح اشتباه از آب در آمد. محققان، روش های متفاوتی که نیروهای مسلح کشورهای عرب به اعتراضات آرام و عظیم امسال واکنش نشان دادند را پیش بینی یا ارزیابی نمی کردند. از قلم انداختن این پیش بینی یا ارزیابی به این دلیل اتفاق افتاد که متخصصان مسائل خاورمیانه، به عنوان یک گروه، تا اندازه زیادی علاقه خود به بررسی نقش نظامیان در سیاست های کشورهای عرب را از دست داده بودند. با آنکه این موضوع زمانی یک پای ثابت تحقیقات آمریکا در مورد خاورمیانه بود ـ یعنی هنگامی که کودتاهای نظامی اعراب در دهه های 1950 و 1960 تحقیقات علمی آن دوران را به تصرف خود درآورده بود ـ ، اما ثبات قابل توجه رژیم های عربی ما
( بسم الله الرحمن الرحیم )
ارزشهای معنوی اسلام الگویی برای تمامی ملّتهای تحت ستم و محروم و تحقیر شده
امروز ملّت ایران الگویی برای تمامی ملّتهای تحت ستم و محروم و تحقیر شده میباشد
انقلاب اسلامی ایران ریشه در اعماق اندیشه های فطری و ذاتی میلیونها انسان دارد که حضرت امام خمینی ( ره ) توانست آن را به ثمر برساند باورها و ارزشهای معنوی اسلام باعث این رخداد بزرگ شد.
جمهوری اسلامی ایران به برکت انقلاب اسلامی که کشوری عقب افتاده ، وابسته به کشوری چپاولگر و تحقیر شده بود اینک به یمن انقلاب اسلامی اگر نگوییم پیشرفته لااقل رو به پیشرفت و اثر گذار در معادلات جهانی تبدیل شده است کشوری که در هر زمینهای اراده کند پس از چندی شگفتیای میآفریند! از ماهواره گرفته تا دست یابی به فناوری گداخت هستهای
تجربهی موفق انقلاب اسلامی و رسیدن ایران به استقلال واقعی و تبدیل آن به یک قدرت نه منطقهای که فرا منطقهای در نتیجهی همان انقلاب بی شک دیگر ملّتها را به فکر وا میدارد و به سمت اصلاح مملکت خود با الگوپذیری از انقلابی میکشاند که ظرف 32سال از ویران ایران ساخت.
اکنون 32سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد و ملّت ما پس از پشت سر گذاردن سالهایی پر فراز و نشیب اکنون به مرحلهای رسیده است که میتواند ادعای رهبری حداقل بخشی از جهان را داشته باشد البته نه رهبری به عنوان سلطهی سیاسی نظامی و یا حتی اقتصادی که به معنای رهبری فکری و معنوی
تحولهای امروز مصر و چند کشور عربی دیگر خود گویای همین مطلب است کشورهایی تحت دیکتاتوری و وابستگی و دچار شده به تحقیر ملّی که پس از تجربههای ناموفق کمونیستی و لیبرالیستی برای کسب آزادی و عزّت اکنون راه نجات را جز در اسلام و انقلاب اسلامی نمییابند و با خیزش ملی خود فصلی جدید را در تاریخ جهان رقم میزنند.
به راستی چه شد که این شد از شعارها و خواستههای معترضان در مصر و تونس آنچه مشخص است این است که آزادی معیشت و اقتصاد تنها بخشی از مطالبات مردم است و آنچه بیش از همه مردم را به خشم درآورده وابستگی به قدرتهای نامشروع و از همه مهمتر خوی اسلام ستیزی حاکمانی نظیر مبارک و بن علی است این دنیا جهان تجربه و عبرت است و وا اسفا از کمی عبرت گیران شوروی با آن همه یال و کوپال و قدرت و ابهتش پس از 70 سال نبرد بی امان با خدا کارش به اینجا رسید که امروز در پایتختش مسکو کلیساها ناقوس مینوازند و مسجدها الله اکبر سر میدهند و روز عاشورا مردم به عزا مینشیند و این است نتیجهی نبرد مخلوق با خالق دین و ایمان در فطرت انسان گنجانده شده و مهمترین عامل شکست مکتبهای بشری این است که همواره یک بخش از فطرت انسان را نادیده گرفتهاند اما هیچ چیز هم به اندازهی ایمان به خدا نمیتواند روح انسان را تغذیه کند و البته هیچ چیز هم به اندازهی سرکوب ایمان نمیتواند در انسان ایجاد نارضایتی کند این است که اولین واکنش تونسیها به سقوط بن علی پخش اذان از صدا و سیماست.
زمان رو به جلو میرود و دین ستیزان یکی پس از دیگری ساقط میشوند و مسجدها یکی پس از دیگری آباد اما آیا باید فقط منتظر تکرار حوادث مصر و تونس در کشورهای عربی بود هرگز! اگر به بخشهای فراموش شدهی جهان اسلام یعنی قفقاز و آسیای میانه توجه کنیم کم نمییابیم مبارکها و بن علیهای مزدور و دین ستیز را رییس جمهورانی مادامالعمر و سیاستمدارانی لائیک که چه بسا آب خوردنشان هم با اجازه آمریکا و به ویژه روسیه باشد و خصوصاً در جمهوری آذربایجان و تاجیکستان شاهد تصویب هرروزهی قوانینی به منظور تحدید فعالیتهای دینی مردم هستیم یک روز در مراکز آموزشی حجاب را ممنوع میکنند و روز دیگر ورود زیر 18 سالهها به مسجد را یک روز به بهانهای درسهای دینی را از مدرسه حذف مینمایند و دیگر روز مسجدی را به بهانهای تعطیل و در این میان کار تاجیکستان به جایی رسیده که حتی برای خطبههای نماز جمعه هم تعیین تکلیف میکنند چقدر طول خواهد کشید و مردم تا کجا تحمل خواهند کرد شوروی تا کجا توانست مسجد و کلیسا را به انبار علوفه تبدیل کند ترکیه پس از بیش از 80 سال سیاست ضد دینی به کجا رسیده است مگر نه اینکه تا جمهوری اسلامی عملاً فقط یک انتخابات مجلس فاصله دارند مگر تا چه اندازه میتوان در مقابل خدا و خداپرستی ایستاد.
حالا با بالا گرفتن اعتراضات مردمی در کشور خاورمیانه و شنیده شدن صدای شعارهای اسلامی و ضد استعماری در برخی کشورهای عربی بالاخص تونس و مصر شاهد موضع گیریهای متفاوت در قبال این روند هستیم.
کشورهای غربی که تا دیروز دم از بارور شدن خاورمیانه جدید میزدند ناگاه با زنجیرهای از اعتراضات و اغتشاشات در کشورهای هم پیمان خود روبرو شدند که این بار بعد از گذشت بیش از سی سال از تجربه انقلاب اسلامی این روند چنان سریع بود که حتی فرصت حمایت از دولتهای دست نشانده خویش را در حد گفتن جزیره ثبات نیز پیدا نکردند هر چند تجربه تلخ ایران برای آنها اجازه تکرار چنین اشتباه استراتژیکی را نمیداد.
پس از انقلاب تونس، غرب با استفاده از قدرت رسانهای خویش سعی در محدود کردن آرمانهای آزادی خواهانه مردم تونس به خواستههای صنفی و مشکلات معیشتی داشت و این انقلاب را بدون پشتوانه تاریخی و ناگهانی به شمار آورده و پیشینه اسلام خواهی آنان را انکار کرد.
جالبترین موضع گیری را میتوان سعی شکست خوردگان انقلاب مخملی ایران در مصادره کردن این اعتراضات استکبار ستیزانه به نام جنبش (بخوانید فتنه) سبز دانست. کسانی که دستشان در جیب آمریکا و انگلیس بود و پشتیبانی رسانهای، مادی و معنوی سران غرب را افتخار خود جهت بهبود روابط خارجی ایران میدانستند، به جای حمایت از حکام عربی که دیروز در حمایت از خشونتهای خیابانی ایران سینه چاک میدادند امثال حسنی مبارک ها امروز ژست تازهای به خود گرفته دم از همراهی با مردم مصر و تونس میزنند.
باید پرسید آیا مردم غزه و لبنان مظلوم و ستمدیده نبودند که این مدعیان وطن پرستی آرمان امام در روز قدس را زیر پا نهاده و شعار نه غزه، نه لبنان… را سردادند شما همانهایی نیستید که هنگامی که مردم غزه تحت شدیدترین محاصرههای غذایی و دارویی بودند و دولت مصر گذرگاه رفح را بسته بود رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم ایران از کمک به مردم ستمدیده غزه و لبنان ارجحتر میدانستید؟
حال چه شد که برای حمایت از مردم تونس و مصر دعوت به راهپیمایی میکنید؟ آیا مردم غزه که از حقوق اولیه زندگی از سوی دولت مصر محروم شدند نیاز به حمایت نداشتند؟ و یا اینکه از نظر شما مشکلات داخلی دیگر حل شده و حال نوبت به حل مشکلات جهان اسلام رسیده است؟
این حرکت مزورانه تنها مانوری دیکته شده از طرف اربابان غربی است برای زنده نشان دادن فتنه و همچنین استفاده از حس همدردی و همراهی مردم آزاده با انقلابهای مردمی مسلمانان مصر و ایجاد خوراک خبری برای رسانههای غربی و نبش قبر مجدد ناآرامیهای ایران غرب به دلیل هزینههای گزافی که برای ایجاد انقلاب سبز در ایران کرده است نمیتواند به راحتی شکست این توطئه را قبول کند و با برنامه ریزیهایی اینچنینی سعی در بردن حداکثر استفاده از سرمایه گذاری ناکام خود دارد.
انقلاب اسلامی ایران ریشه در اعماق اندیشه های فطری و ذاتی میلیونها انسان دارد که حضرت امام خمینی ( ره ) توانست آن را به ثمر برساند باورها و ارزشهای معنوی اسلام باعث این رخداد بزرگ شد.
راز ماندگاری این رخداد بزرگ در این بود که انقلاب اسلامی ریشه های فرهنگی داشت و امام نیز با آگاهی کامل از این موضوع جهت تحقق فطرت مردم را نشانه رفته بود و تمام انسانهایی که دارای فطرت آزادیخواهی هستند این حرکت را پذیرفتند و به همین علت است که روز به روز به پهنه جغرافیایی انقلاب اسلامی افزوده می شود.
ایدئولوژی انقلاب اسلامی بر تفسیری انقلابی و سیاسی از اسلام قرار داشت و به همین دلیل میشل فوکو انقلاب ایران را انقلابی بر خلاف جریان مدرنیسم غربی تلقی می کند انقلاب ایران صرفاً انقلابی سیاسی یا اقتصادی نبود و عمدتاً در فرهنگ و مذهب ریشه داشت.
قیام 15 خرداد اگر چه به لحاظ عملی سرکوب شد اما یک نتیجه و دستاورد بزرگ برای فعالان و متفکران اسلامی داشت و سرآغاز تحولی بزرگ به لحاظ فکری در اندیشه سیاسی شیعه گردید و جنبش فکری وسیعی را در جامعه دینی برانگیخت در همان سالها و پس از قیام 15خرداد برخی از علما و روشنفکران مذهبی به بحث درباره مسئله مرجعیت پرداختند که مجموعه مباحث آن در کتابی به نام بحثی درباره مرجعیت و روحانیت به چاپ رسید و منتشر گردید محور اساسی این کتاب به انتقاد از روحیه انفعال و خمودگی روحانیان و حوزه ها و مجامع مذهبی اختصاص دارد و بنابراین برای بهبود این وضعیت نقش فعالتری را برای مراجع در زندگی سیاسی و اصلاح حوزه ها پیشنهاد نمودند همچنین در جلسات بحث ماهانه ای که با همت عده ای از روحانیان برگزار شد مباحث اساسی دیگری همچون تئوری حاکمیت سیاسی مورد بازبینی و بررسی قرار گرفت.
در واقع علما و متفکران مذهبی به پیرایشگری فرهنگی دست یازیدند و با بازنگری و احیا مفاهیمی مانند
ولایت فقیه شهادت و تقیه که عناصری فعال در سنت و فرهنگ شیعه هستند فرهنگ مبارزاتی و اعتراضی جدیدی را پایه ریزی کردند که خود موجد فعالیت فعالان اسلامی گردید این تلاش ها حاکی از نگاه جدیدی بود که در حوزه مذهب پیدا شد و درصدد پیوستگی آن با سیاست و ارائه اسلام سیاسی بود.
هیچ فرد مطلع تیزبینی از مهم ترین وجه تمایز انقلاب اسلامی با انقلاب های دیگر از جمله انقلاب های فرانسه و شوروی که در ریشه مذهبی انقلاب اسلامی نهفته است قادر به چشم پوشی نیست انقلاب های فرانسه و شوروی برمبنای دوری و جدایی و حتی ستیز با دین و صرفا جهت کسب پاره ای امتیازات مطالبات و حاکمیت ارزش های لیبرال بورژوازی ضداستبدادی و یا سوسیالیستی به وجود آمد اما در ایران قوه محرکه اصلی انقلاب مذهب محسوب می شود.
این همان رازی است که مردم مصر و تونس و تمام کشور های عربی باید به دست بیاورند . خدانگهدار
بسم الله الرحمن الرحیم
تحریم های آمریکا علیه ایران دری شد به سوی خود کفائی و پیشرفت ایران اسلامی
در این گزارش سیر تاریخی تحریمهای یک جانبهی آمریکا علیه ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون به طور مفصل شرح داده شده است.
تحریم اقتصادی بهعنوان یکی از شیوههای وادارسازی کشورها به انجام رفتار سیاسی مورد نظر میباشد. استفاده از ابزارهای مالی و اقتصادی، همواره یکی از روشهای مؤثر نظام سلطهی بینالملل در گسترش دامنهی نفوذ خود در کشورهای هدف بوده است. در این راستا، دولتهای استفاده کننده از اهرمهای فشار و به تعبیری شمشیر داموکلس، برای وادار کردن ملتها به تغییر رفتار مورد انتظار خود بهره میجویند.
ایران نیز در 2 صدهی اخیر و به خصوص در 32 سال گذشته همواره با این رفتار دولتمردان غربی به ویژه سردمداران کاخ سفید مواجه بوده است. در دورهی نخست وزیری دکتر «محمد مصدق» و به خصوص در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، دولت استعمارگر انگلستان از تحریم اقتصادی برای تغییر مواضع دولت ایران استفاده کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال1357، اگرچه موضوع تحریمها علیه ملت ایران شکل و دامنهی گستردهتری به خود گرفت، اما با هوشمندی و درایت مسؤولین و مردم کشورمان منشأ تحولاتی عظیم در ایران شد. در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در سیزدهم آبان 1358، ایران به طور رسمی با تحریمهای تجاری و اقتصادی آمریکا و متحدان اروپایی آن مواجه شد.
پس از آزادی گروگانهای آمریکایی در30 دی 1359، دولتهای اروپایی به ظاهر از ادامهی تحریم ایران دست کشیدند. اما ایالات متحده برخلاف تعهدات خود در بیانیههای الجزایر، مبنی بر لغو تحریم و مداخله نکردن در امور داخلی ایران، با مسدود کردن گستردهی داراییها و امتناع از تحویل تجهیزات نظامی خریداری شدهی ایران، همچنان به اعمال تحریمها بر علیه جمهوری اسلامی در مقیاسی گستردهتر ادامه داد.
نشانههای گسترده و آشکار تحریمها علیه ایران، از دی 1362 (ژانویه 1984) زمانی که «جرج شولتز» وزیر خارجهی آمریکا بود، آشکار شد. در زمان جنگ 8 سالهی تحمیلی عراق علیه ایران (1367- 1359)، آمریکا با حمایت آشکار از صدام و تجهیز نظامی و اقتصادی عراق در کنار رژیم بعث قرار گرفت. در 7 آبان 1366 (29اکتبر 1987) طبق تصمیم کنگرهی آمریکا، ورود کالاها و فرآوردههای آمریکایی به ایران تحریم شد.
این تحریم دامنهی وسیعی از محدودیتها و ممنوعیتهای اقتصادی، فنآوری علمی، نظامی و راهبردی را در بر میگرفت. پس از اتمام جنگ، آمریکا دور جدیدی از تحریمها را برای تحقق نظم جدید بینالمللی خود در منطقهی خاورمیانه و سیاست مهار ایران در سال 1372 (1993میلادی) به اجرا درآورد. 2 سال بعد، پس از آنکه برداشت بیشتر هیأت حاکمهی آمریکا این بود که سیاست مهار ایران آن چنان که در ابتدا انتظار میرفت کارساز نبوده و موجب تغییر رفتار جمهوری اسلامی مطابق با نظر قدرتهای سلطه جو نشده است. «بیل کلینتون» رییسجمهوری وقت آمریکا در سال 1374 (مارس 1995 میلادی) تمامی شرکتهای آمریکایی را از سرمایهگذاری در توسعهی منابع نفتی ایران در جزایر سیری، منع کرد.
وی همچنین در 16 اردیبهشت 1374 (6مه 1995) با امضای دستورالعمل اجرایی 12957، تقریباً تمامی معاملات تجاری با ایران و سرمایهگذاری در این کشور را ممنوع اعلام کرد. در 29 شهریور 1374 (20سپتامبر 1995)، با تصویب طرح داماتو، رییسجمهور آمریکا اجازه یافت شرکتهای غیرآمریکایی را که فنآوری صنعت نفت را در اختیار ایران میگذارند، تحریم کند.
قانون داماتو پس از آمیختگی با طرح «بنیامینگیلمن» رییس صهیونیستی کمیسیون روابط بینالملل مجلس نمایندگان آمریکا که محتوایی مشابه قانون داماتو داشت، در قالب قانون مجازات ایران و لیبی در 14 مرداد 1375 (5 اوت 1996) در کنگرهی آمریکا تصویب و سپس به امضای کلینتون رسید. این قانون که برای مدت 5 سال مقرر شده بود در 12 مرداد 1380 بار دیگر با تصویب کنگره و امضای «جرج دبلیو بوش» تمدید شد.
تجربهی 32 سالهی اخیر کشورمان در مواجهه با تحریمهای بینالمللی غرب و شرق خود گواهی است بر این ادعا که جمهوری اسلامیایران در هر مقطعی مورد ظلم و تحریم قرار گرفته، در همان مقطع به رشد و بالندگی دست یافته است.
در کنار تحریمهای اقتصادی، در سال 2006 میلادی، یک دادگاه فدرال آمریکا، دستور استرداد یکی از بزرگترین کلکسیونهای باستان شناختی تخت جمشید (پارسه) متعلق به ایران را به نفع صدمه دیدگان ناشی از عملیات شهادتطلبانهی فلسطینان در سرزمینهای اشغالی صادر کرد. در همین سال آمریکا 10فارغالتحصیل دانشگاه صنعتی شریف که به دعوت دانشمندان ایالات متحده جهت شرکت در یک گردهمایی به کالیفرنیا دعوت شده بودند را بازداشت و زندانی کرد.
در سال 2007 میلادی نیز شرکتهای آمریکایی «مایکروسافت» و «یاهو»، ایران را از لیست کشورهایی که خدمات وب دریافت میکنند، خارج ساختند. همچنین در روز 25 اکتبر 2007میلادی، وزارت خزانهداری آمریکا با وارد ساختن اتهاماتی مضحک، لیستی از بانکهای ایرانی و تعدادی از نهادها و شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست تحریمهای خود قرار داد و با استفاده از قدرت لابیهای صهیونیستی چون تشکیلات «آیپاک»، بانک جهانی نیز اعلام کرد از دادن خدمات به این بانکها و مؤسسات خودداری خواهد کرد.
به دنبال آمریکا کشورهای مطیع و گوش به فرمان سیاستهای کاخ سفید نظیر کانادا و انگلستان نیز به طور رسمی به آمریکا پیوستند. بانک (Barclays ) انگلستان با مسدود کردن حسابهای ایرانیان از جمله بانکهای صادرات و ملی ایران در کنار آمریکا قرار گرفت و اعلام کرد اقدامات این بانک انگلیسی در پی تصمیم دفتر کنترل داراییهای خارجی در وزارت خزانهداری آمریکا برای قراردادن نظام بانکی ایران در لیست سیاه تحریمهای بینالمللی صورت گرفته است. کانادا نیز اعلام کرد از اقدامات کاخ سفید در فشار به ایران حمایت خواهد کرد.
باراک اوباما مستأجر جدید کاخ سفید نیز که در جریان کارزار انتخاباتی خود برای احراز مقام ریاست جمهوری اعلام کرده بود که آمادگی دارد بدون هیچ قید و شرطی با ایران مذاکره کند، روز پنجشنبه 12 مارس 2009 با تمدید تحریمهای اقتصادی ایران اعلام کرد: «من این اضطرار ملی!!! را در رابطه با ایران برای یک سال دیگر تمدید میکنم.»
وی با خواندن ایران به عنوان «تهدیدی نامتعارف و خارقالعاده» برای امنیت ملی آمریکا مدعی شد: «اقدامها و سیاستهای دولت ایران در تضاد با منافع آمریکا در منطقه است و تهدیدی نامتعارف و خارقالعاده برای امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا محسوب میشود.» درهمین حال شبکهی الجزیره از هم زمانی سفر یکی از مقامات رژیم صهیونیستی به آمریکا با تمدید تحریمهای آمریکا برضد ایران خبرداد و تصریح کرد سفر این مقام بلندپایهی نظامی اسراییل به واشنگتن به این دلیل است که گفته میشود این مقام صهیونیست قرار است با آمریکا دربارهی آنچه بلندپروازیهای هستهای ایران گفته میشود، بحث و گفتگو کند. شبکهی خبری «سی ان ان» نیز در گزارشی با زیر سؤال بردن شعار انتخاباتی اوباما اعلام کرد: «به رغم اینکه برخی ناظران سیاسی از ذوب شدن یخهای روابط ایران و آمریکا سخن میگویند، باراک اوباما، تحریمها علیه ایران را برای مدت یک سال دیگر تمدید کرد.
تجربهی 32 سالهی اخیر کشورمان در مواجهه با تحریمهای بینالمللی غرب و شرق خودگواهی است بر این ادعا که جمهوری اسلامی ایران در هر مقطعی مورد ظلم و تحریم قرار گرفته، در همان مقطع به رشد و بالندگی دست یافته است. در واقع باید گفت که آمریکا و متحدان غربی کاخ سفید با ذهنیتی متعلق به بیش از 3 دههی پیش و حتی پیشتر از آن، همچنان گمان میبرند که با فشار اقتصادی بهایران خواهند توانست ضربهای کاری به شاکلهی سیاسی و اقتصادی نظام جمهوری اسلامی وارد آورند.
داریوش بهمنیار
اما زهی خیال باطل
امروز ملّت ایران الگویی برای تمامی ملّتهای تحت ستم و محروم میباشد چه اینکه به برکت انقلاب اسلامی کشوری عقب افتاده و وابسته به کشوری اگر نگوییم پیشرفته لااقل رو به پیشرفت و اثر گذار در معادلات جهانی تبدیل شده است کشوری که در هر زمینهای اراده کند پس از چندی شگفتیای میآفریند! از ماهواره گرفته تا دست یابی به فناوری گداخت هستهای!
تجربهی موفق انقلاب اسلامی و رسیدن ایران به استقلال واقعی و تبدیل آن به یک قدرت نه منطقهای که فرا منطقهای در نتیجهی همان انقلاب، بی شک دیگر ملّتها را به فکر وا میدارد و به سمت اصلاح مملکت خود با الگوپذیری از انقلابی میکشاند که ظرف 32 سال از ویران ایران ساخت.
اکنون 32 سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد و ملّت ما پس از پشت سر گذاردن سالهایی پر فراز و نشیب اکنون به مرحلهای رسیده است که میتواند ادعای رهبری حداقل بخشی از جهان را داشته باشد البته نه رهبری به عنوان سلطهی سیاسی نظامی و یا حتی اقتصادی که به معنای رهبری فکری و معنوی
تحولهای امروز مصر و چند کشور عربی دیگر خود گویای همین مطلب است کشورهایی تحت دیکتاتوری و وابستگی و دچار شده به تحقیر ملّی که پس از تجربههای ناموفق کمونیستی و لیبرالیستی برای کسب آزادی و عزّت اکنون راه نجات را جز در اسلام و انقلاب اسلامی نمییابند و با خیزش ملی خود فصلی جدید را در تاریخ جهان رقم میزنند.
به راستی چه شد که این شد از شعارها و خواستههای معترضان در مصر و تونس آنچه مشخص است این است که آزادی معیشت و اقتصاد تنها بخشی از مطالبات مردم است و آنچه بیش از همه مردم را به خشم درآورده وابستگی به قدرتهای نامشروع و از همه مهمتر خوی اسلام ستیزی حاکمانی نظیر مبارک و بن علی است این دنیا جهان تجربه و عبرت است و وا اسفا از کمی عبرت گیران شوروی با آن همه یال و کوپال و قدرت و ابهتش پس از 70 سال نبرد بی امان با خدا کارش به اینجا رسید که امروز در پایتختش مسکو کلیساها ناقوس مینوازند و مسجدها الله اکبر سر میدهند و روز عاشورا مردم به عزا مینشیند و این است نتیجهی نبرد مخلوق با خالق دین و ایمان در فطرت انسان گنجانده شده و مهمترین عامل شکست مکتبهای بشری این است که همواره یک بخش از فطرت انسان را نادیده گرفتهاند اما هیچ چیز هم به اندازهی ایمان به خدا نمیتواند روح انسان را تغذیه کند و البته هیچ چیز هم به اندازهی سرکوب ایمان نمیتواند در انسان ایجاد نارضایتی کند این است که اولین واکنش تونسیها به سقوط بن علی پخش اذان از صدا و سیماست.
زمان رو به جلو میرود و دین ستیزان یکی پس از دیگری ساقط میشوند و مسجدها یکی پس از دیگری آباد اما آیا باید فقط منتظر تکرار حوادث مصر و تونس در کشورهای عربی بود هرگز! اگر به بخشهای فراموش شدهی جهان اسلام یعنی قفقاز و آسیای میانه توجه کنیم کم نمییابیم مبارکها و بن علیهای مزدور و دین ستیز را رییس جمهورانی مادامالعمر و سیاستمدارانی لائیک که چه بسا آب خوردنشان هم با اجازه آمریکا و به ویژه روسیه باشد و خصوصاً در جمهوری آذربایجان و تاجیکستان شاهد تصویب هرروزهی قوانینی به منظور تحدید فعالیتهای دینی مردم هستیم یک روز در مراکز آموزشی حجاب را ممنوع میکنند و روز دیگر ورود زیر 18 سالهها به مسجد را یک روز به بهانهای درسهای دینی را از مدرسه حذف مینمایند و دیگر روز مسجدی را به بهانهای تعطیل و در این میان کار تاجیکستان به جایی رسیده که حتی برای خطبههای نماز جمعه هم تعیین تکلیف میکنند چقدر طول خواهد کشید و مردم تا کجا تحمل خواهند کرد شوروی تا کجا توانست مسجد و کلیسا را به انبار علوفه تبدیل کند ترکیه پس از بیش از 80 سال سیاست ضد دینی به کجا رسیده است مگر نه اینکه تا جمهوری اسلامی عملاً فقط یک انتخابات مجلس فاصله دارند مگر تا چه اندازه میتوان در مقابل خدا و خداپرستی ایستاد. داریوش بهمنیار
بسم الله الرحمن الرحیم
این کشتی از طوفان عبور کرده و به مقصد نهایی خواهد رسید
نکته مهم و اساسی که دشمنان ایران از آن غافلند اینجاست که رهبر ایران اولویت های هر مرحله از نبرد را به خوبی می شناسد که اگر اینگونه نبود ناوهای ایرانی در وضعیت کنونی از کانال سوئز عبور نمی کردند در حالی که مصر جدید در استقبال آنها می گفت ادخلوها بسلام آمنین
تحلیل صدای ایران: سردمداران غرب گروه های منحرف و دشمنان انقلاب اسلامی یک بار دیگر اشتباه کردند زیرا فکر می کردند می توانند افکار عمومی جهان را از آنچه در جهان عرب رخ می دهد منحرف کرده و همه توجهات را به ایران جلب کنند اما یک ضرب المثلی قدیمی می گوید هر کسی که بخواهد تجربه کننده را امتحان کند عقلش منحرف خواهد شد
آنان تمام قوای خود را جمع کردند و عزم خود را جزم کردند و از طریق ده ها سایت خبری و اینترنتی فراخوان هایی سر دادند و دست به دامان رادیوها و شبکه های فارسی، عبری و عربی زبان و غیره شدند تا در ایران قیامت بر پا کنند و این کشور را به جهنم تبدیل کنند اما ملت ایران یکبار دیگر آنان را تحقیر کرد و به ندای آنان لبیک نگفت و به خیابان ها نیامد و به خواست آنان عمل نکرد و این مسأله ثابت کرد که آنان در بررسی اندیشه و وضعیت جامعه ایرانی موفق عمل نکرده اند
نمی خواستم در این مطلب و در حال حاضر در مورد وضعیت داخلی ایران بنویسم زیرا جهان عرب در حالتی انقلابی به سر می برد و این مسأله نشان می دهد که پیروزی آنان نزدیک است و این همان چیزی است که دشمن از آن می ترسد و هراس دارد و این بیشتر از ترس آنان از موشک های حزب الله است
اما این مطلب را نوشتم که بگویم ایرانی که می خواهید آن را بلرزانید پیش از اینکه بخواهید علیه او اقدامی بکنید برنده و پیروز این نبرد سیاسی تبلیغاتی و روانی بوده است به گونه ای که دیدید در مقابل دیدگان همگان بر اصلی ترین دشمنان ولایت فقیه نه تنها در داخل بلکه حتی در خارج از مرزها پیروز شد از همین رو دیدیم بدترین دشمنان ولایت فقیه که مدافع سر سخت جدایی دین از سیاست هستند و خواستار نابود شدن ایدئولوژی اسلامی بوده اند به تهران آمده و به صورتی متواضع در مقابل رهبر انقلاب حضور یافتند و ابراز ارادت کردند منظور بنده وزرای حزب کتائب و کابینه سعد حریری است که چندی پیش به تهران آمدند.
نکته مهم و اساسی که دشمنان ایران از آن غافلند اینجاست که رهبر ایران اولویت های هر مرحله از نبرد را به خوبی می شناسد که اگر اینگونه نبود ناوهای ایرانی در وضعیت کنونی از کانال سوئز عبور نمی کردند در حالی که مصر جدید در استقبال آنها می گفت ادخلوها بسلام آمنین
مسأله این است که در نهایت کشتی اصلی از طوفان اللؤلؤ در جنوب و دریای مدیترانه و غیره عبور خواهد کرد و به مقصد نهایی خود خواهد رسید و این دولت هم که برخی اختلاف ها بر سر آن وجود دارد اصل نیست بلکه این دولت هم مسافر آن کشتی است که در حال نزدیک شدن به مقصد نهایی است و کم کم پس از طی کردن دریاها و اقیانوس ها به محل مورد نظر خواهد رسید و آن لحظه ای تاریخی است.
داریوش بهمنیار
خط لولهی زیر دریای مدیترانه، نفت لیبی را به اروپای مرکزی میرساند؛ فرانسه و انگلیس هم که بیش از دیگران مشتاق حمله به لیبی بودند؛ پس چرا دولت اوباما از بر عهده گرفتن فرماندهی این نبرد، شانه خالی کرد؟
براساس برآوردهای واقعی ارایه شده، هزینهی دخالت نظامی آمریکا در لیبی تاکنون یک میلیارد و صد هزار دلار بوده، اگرچه کاخ سفید آن را پانصدوپنجاه میلیون دلار اعلام کردهاست. صرفهجویی حاصل شده از کاهش دستمزد و مزایای کارگران در ایالت ویسکانسین آمریکا نیز یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار برآورده شده است. یعنی تا چند روز آینده، تمام بودجهی صرفهجویی شدهی حاصل از کاهش پرداختیها به کارگران ویسکانسین از سوی کارخانههای اسلحه سازی پیش خور میشود. حالا بهتر میتوان فهمید چرا با وجود حرص و ولع فرانسه و انگلیس برای حمله به لیبی، اوباما نمایش «عدم تمایل» را اجرا میکرد و فرماندهی عملیات و دخالت مستقیم در این یورش را نپذیرفت، آمریکایی که پیشتر به افغانستان و عراق حمله کرده بود.
همزمان با آغاز انقلاب در کشورهای عربی، موج اعتراضهای کارگری چند ایالت آمریکا همچون ویسکانسین، ایندیانا، آیداهو، تنسی و حتی کالیفرنیا را در برگرفت و به واشنگتن نیز کشیده شد. این اعتراضها زمانی آغاز شد که دولت ایالتی ویسکانسین تصمیم گرفت در چارچوب کاهش کسری بودجهی حکومت مرکزی از دستمزد و خدمات رفاهی کارگران بکاهد. در چنین روزهایی بود که فرانسه و انگلیس طرح منطقهی پرواز ممنوع در آسمان لیبی را مطرح کرده و خواستار همکاری آمریکا با آن شدند. آمریکا اما آنچنان تمایلی نشان نداد تا از واکنشهای مردمی و تبعات بینالمللی آن در امان بماند. آمریکا به چند دلیل مجبور بود، ائتلاف حمله کنندگان را همراهی کند که عبارتانداز:
الف) حفظ منافع برای آمریکا به ویژه نفت
ب) زمینهسازی برای ایجاد پایگاه نظامی در جهت کنترل لیبی و کشورهای همسایه به ویژه مصر
ج) حضور مقتدرانه در شمال آفریقا و جنوب مدیترانه در راستای سلطهی جهانی آمریکا
د) انحراف افکار عمومی از حوادث خلیج فارس به ویژه تجاوز عربستان به بحرین.
آمریکا در راه رسیدن به این اهداف اما با چند معضل مواجه بوده که عبارت است از:
1- مخارج سنگین مداخلهی نظامی با توجه به وجود بحران اقتصادی
2- واکنش مردم آمریکا به مداخلهی نظامی در روزهای وضع بد اقتصادی
3- به خطر افتادن منافع استراتژیک آمریکا با مخالفان حمله به لیبی همچون روسیه، چین و آلمان
4- نیاز به تمرکز بر اوضاع خلیج فارس به ویژه اوضاع بحرین، عربستان و یمن
5- نیاز به تمرکز بر اوضاع مصر و اردن برای حفظ امنیت اسراییل
6- گرفتاری در افغانستان و عراق و تجربهی شکست در اشغال این دو کشور
این منافع و مضرات بود که مقامهای آمریکایی را در برابر گزینهی حملهی هوایی به لیبی دچار سردرگمی کرد تا آنجا که اوباما رییس جمهور ایالات متحده چند بار به صراحت گفت: «قذافی باید برود.» اما «رابرت گیتس» وزیر دفاع این کشور اعلام کرد: «آمریکا به دنبال تغییر رژیم قذافی نیست.» جمع این دو سخن به معنای کنار گذاشتن شخص قذافی و حفظ حکومت او به ریاست شخص دیگری است. با این حال آمریکاییها نمیخواهند گناه حمله به لیبی و تبعات آن را بر گردن بگیرند و از طرفی نمیتوانند از منافع خود بگذرند. به همین دلیل اوباما در کنگره به صراحت گفت: «هر جا منافع آمریکا اقتضا کند، ما حضور خواهیم یافت.» این سخن زمانی بر زبان اوباما جاری شد که «هیلاری کلینتون» به همراه «ویلیام هیگ» وزیر خارجهی انگلیس، طرحی را برای آیندهی لیبی در کنفرانس لندن ارایه دادند و آمریکا که فرماندهی عملیات را نپذیرفته بود عملاً جلودار اشغالگران آیندهی این کشور شمال آفریقا شد البته آمریکا از بابت مخالفت چین و روسیه با حمله به لیبی، نگرانیهایی دارد؛ چرا که رفع مشکلات اقتصادی ایالات متحده به همکاری چین بستگی زیادی دارد و کمک روسیه به حل موضوع افغانستان و حضور آمریکا در آبهای شبه قاره، آسیای مرکزی و اروپای شرقی برای دولت اوباما مهم است.
به همین دلیل مسؤولیت حملات بر عهدهی ناتو قرار داده شد که 27 عضو دارد تا تمام اعضا به یک اندازه در حمله به لیبی شریک باشند. کشورهای مهم ناتو همچون آمریکا، انگلیس و فرانسه برای اینکه دایرهی شریک جرمهای خود را وسعت بخشند سازمان ملل،? اتحادیهی عرب،? اتحادیهی آفریقا و حتی سازمان کنفرانس اسلامی را نیز به ائتلاف نظامی خود افزودهاند تا به دور از اعتراضهای داخلی و بین المللی از سوی کشورهایی چون روسیه و چین بتوانند لیبی را تصاحب کنند. مقامهای روسیه اعلام کردهاند که ناتو در اواخر آوریل یا اوایل می حملهی زمینی به قصد اشغال لیبی را آغاز میکند آن هم در حالی که انقلابیون اکثر شهرها را تصرف کرده و آمادهی تشکیل حکومت انتقالی هستند. غربیها نیز اعلام کردهاند وضعیت منطقهی پرواز ممنوع سه ماه به طول میانجامد و این به معنای مهندسی وضعیت آیندهی لیبی از سوی غرب است.
گرچه غربیها با کشاندن قطر، امارات، عربستان و کویت به جنگ لیبی مخارج مالی را به گردن آنها انداختهاند اما تبعات اقتصادی و اجتماعی این حمله گریبان اروپاییها را گرفته است.
با اینکه غربیها با کشاندن قطر، امارات، عربستان و کویت به جنگ لیبی مخارج مالی را به گردن آنها انداختهاند اما تبعات اقتصادی و اجتماعی این حمله گریبان اروپاییها را گرفته است. در همین چند روز اخیر احزاب حاکم آلمان و فرانسه در انتخابات محلی کشورهایشان با شکستهای سنگینی روبهرو شدند و تظاهرات 300 هزار نفری مردم لندن در اعتراض به سیاستهای اقتصادی دولت انگلستان و مخارج سنگین مداخلهی نظامی در لیبی، از تبعات حمله به بزرگترین تولید کنندهی نفت آفریقا بود و این تجربهی بزرگی برای آمریکاست که فرماندهی جنگ را نپذیرد.
دولتهای فرانسه و انگلیس باید منافع کمپانیهای نفتی و اسلحه سازی را تأمین کنند به همین دلیل میخواهند سهم بیشتری از نفت لیبی داشته باشند. نفت لیبی بهوسیلهی خط لولهی زیر دریای مدیترانه به ایتالیا و از آنجا به اروپای مرکزی و در نهایت به آلمان میرسد به همین دلیل ایتالیا و آلمان با سرنگونی قذافی مخالفاند. فرانسه و انگلیس اما میخواهند بخشی از این منابع را از آن خود کنند بنابراین بیش از دیگران مشتاق حمله به لیبی بودند و با تبعات آن هم مواجه شدند. آمریکا اما به دنبال آن است که درآمد نفت لیبی را تحت فصل هفتم منشور ملل متحد قرار داده و با پول آن رونقی به بانکهای ورشکستهاش بدهد، همان کاری که با نفت عراق انجام داد. آمریکا علاوه بر به دست آوردن نفت به دنبال ایجاد پایگاه نظامی در لیبی برای کنترل همسایگان این کشور است.
کنترل مصر از جهت تأمین منافع و امنیت اسراییل برای آمریکا اهمیت دارد. همچنین زیر نظر گرفتن اوضاع تونس و الجزایر که اولی حکومتی انقلابی در آن بر رأس کار آمده و دومی با تظاهرات مردمی مواجه است، اهمیت یافته است. همچنین لیبی همسایهی سودان شمالی و چاد است که بر اوضاع دارفور تأثیرگذارند. اوضاع خلیج فارس هم از اهمیت فوقالعادهای برای آمریکا برخوردار است به طوری که شرط واشنگتن برای همکاری با اروپاییان در حمله به لیبی، مداخله نکردن آنها در اوضاع بحرین، یمن، اردن و عربستان بود. در واقع آمریکاییها فعلاً مسؤولیت حمله به لیبی را تقدیم اروپاییها کردند و خود به مهار انقلابهای بحرین، یمن، اردن و عربستان مشغول شدند تا امنیت انرژی را برای غرب تأمین و حضور نامشروع خود در منطقه را تضمین کنند.
دلیل دیگر آمریکا در نپذیرفتن فرماندهی جنگ لیبی در ناتوانی این کشور برای درگیر شدن در چند جبهه، نهفته است.
دلیل دیگر آمریکا در نپذیرفتن فرماندهی جنگ لیبی در ناتوانی این کشور برای درگیر شدن در چند جبهه، نهفته است. «حسن کاظمی قمی» سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در عراق و تحلیلگر مسایل استراتژیک در گفتوگو با ویژه نامهی نوروزی جوان به صراحت گفت که «آمریکا توان درگیری همزمان در چند جبهه را ندارد بهویژه که اکنون در باتلاق افغانستان و عراق هم گرفتار شده و با اینکه این دو کشور را اشغال کرده و نفت عراق را میبرد اما به لحاظ سیاسی نظامی و اقتصادی دچار مشکلات زیادی شده و نمیخواهد این تلخیها را باز هم تجربه کند.»
آمریکا اگرچه فعلاً و به ظاهر فرماندهی عملیات نیست اما چون قدرت اول ناتو است مسؤولیت کشتار مردم لیبی متوجه این کشور میشود چرا که حضور پررنگ خود را با شلیک صدها موشک کروز حاوی اورانیوم ضعیف شده که 120 غیر نظامی را به کام مرگ فرستاده، اعلام کرده است.
اکنون اوباما در حالی منافع کمپانیهای نفتی، اسلحه سازی و بانکهای بزرگ ایالات متحده را در جنگ لیبی جستوجو میکند که مردم آمریکا مخالف حضور ارتششان در نبرد تازهای هستند و این مخالفت را در تظاهرات چند روز اخیر اعلام کردهاند. آنها میگویند مخارج نظامیگری در عراق و افغانستان که رقمهای نجومی دارد هنوز بر دوششان سنگینی میکند و زیر بار بحران اقتصادی ماندهاند. جمهوریخواهان نسل نو که در گروه تی پارتی جمع شدهاند با اینکه پیشینهی جنگ افروزی دارند اما شاید بتوانند مشکلات اقتصادی را به وسیلهای برای کنار زدن اوباما و دموکراتها از ریاست جمهوری تبدیل کنند بهویژه آنکه مانند اوباما شعار تغییر به سبک خود را میدهند. بنابراین آمریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات در عرصهی تبلیغاتی و رسانهای تا آنجا که بتواند از فرماندهی جنگ لیبی فرار خواهند کرد تا اسیر تبعات آن نشوند البته تا زمانی که مقدمات فرماندهی خود را فراهم کنند.
داریوش بهمنیار