منطقه و بیداری اسلامی
موضوع مقاله : راز دشمنی غرب با جمهوری اسلامی ایران
در طول سه دهه گذشته یکی از مباحث سیاسی روز در عرصه رسانه ها احزاب و افکار عمومی بحث خصومت های آمریکا و دیگر قدرتهای غربی با جمهوری اسلامی ایران بوده است . این مخاصمه و رویارویی که در سطوح و لایه های گوناگونی جریان داشت نمودها و جلوه های مختلفی را بر جای گذاشت . روزی دشمنی غرب در قالب مخالفت با شکل گیری نظام و حاکمیت اسلامی جلوه می یافت گاهی خصومت غرب در حمایت از دشمنان نظام جمهوری اسلامی مثل رژیم بعثی عراق و منافقین ظهور و بروز می یافت برخی ایام ایران را حامی تروریسم و ناقض حقوق بشر می خواندند. گاهی هم که فرزندان این مرز و بوم به توانمندیهای علمی هسته ای دفاعی و نظامی اقتصادی دست می یافتند حقد و کینه خود را در دستیابی ایران به فناوریهای بومی آشکار می کردند به راستی رمز و راز دشمنی و خصومت دنیای غرب با نظام جمهوری اسلامی در چیست آیا صرفا سطح منازعه در لایه های هسته ای حقوق بشر تروریسم است و یا دشمنی غرب فراتر از مسایل آشکار شده فوق است
تعریف غرب
وقتی از غرب سخن گفته می شود این واژه مفاهیم و تعبیرات گوناگونی را در برمی گیرد و نوعی ابهام در کاربردهای گوناگون آن دیده می شود که جهت روشن نمودن نگاه خود انواع آن را برمی شمریم .
1 ـ مفهوم جغرافیایی : در این مفهوم مراد از غرب همان اروپا و آمریکا می باشد . و ریشه آن نیز به مختصاتی برمی گردد که جغرافیای اروپا بعد از گسترش استعمار اروپایی ایجاد کرده است .
2 ـ مفهوم ایدئولوژیکی و فرهنگی : در این معنا غرب جهان سرمایه داری و اردوگاه غرب به سردمداری ایالات متحده آمریکا را مورد نظر قرار می دهد که در مقابل شرق و اردوگاه کمونیستی و کشورهای بلوک شرق به رهبری شوروی سابق است . به تعبیری دیگر غرب مسیحی در برابر شرق مسلمان مطرح است .
3 ـ مفهوم تاریخی : به مفهوم شناخت و تبیین ماهیت غرب در سیر تحولات و بستر تاریخی و پیشینه آن به منظور ریشه یابی تحولات اخیر در ادوار چهارگانه قرون قدیم وسطی جدید و معاصر می باشد . 4 ـ مفهوم فلسفی : در این گرایش از غربشناسی تاریخ تفکر و ادوار فلسفی غرب به عنوان لایه های زیرین تاریخ غرب مورد نظر قرار می گیرد.
5 ـ مفهوم جامعه شناختی : بررسی فرآیند دگردیسی دوران انتقال در ادوار سنت مدرنیسم مدرنیته پست مدرنیسم و ترنس مدرنیسم موردنظر می باشد.
6 ـ مفهوم مطالعات منطقه ای : این نوع از غرب شناسی که رویکرد نوین و مسلط جهان معاصر بر این شیوه مبتنی است با تکیه بر آشنایی با پیشینه جغرافیایی تاریخی ایدئولوژیکی فلسفی و جامعه شناختی غرب نسبت به شناسایی کاربردی نهادها و نظامهای اجتماعی در تمدن اخیر غرب در جغرافیای مشخص کشورهای آمریکایی و اروپایی به منظور تنظیم روابط استراتژیک در بستر شناخت عمیق از تهدیدها و فرصتها حاصل می گردد. بنابراین غرب شناسی در این مفهوم مطالعات منطقه ای در حوزه مکاتب فکری اندیشه و گفتمان غالب سیاسی حاکم در کشورهای واقع در آمریکا(کشورهای ایالات متحده آمریکا کانادا و آمریکای لاتین ) و اروپا(بویژه کشورهای انگلیس فرانسه آلمان ایتالیا و اروپای شرقی ) است .
فرآیند خصومت غرب با جمهوری اسلامی ایران : از آغاز شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا بحال علیرغم اینکه در روند انقلاب و نظام اسلامی ایران فراز و نشیب هایی را در نوع گفتمان حاکم و دسترسی به اهداف و آرمانهای اسلامی توسط دولتهای موقت جنگ و دفاع مقدس سازندگی اصلاحات و اصولگرای ایران شاهد بودیم و نیز در غرب در کشورهایی چون آمریکا دولتهای گوناگونی از احزاب کبوترهای دمکرات تا طیف بازهای جمهوریخواه در گردش مدیریتی بودند ولی دشمنی و عناد غرب نسبت به انقلاب و نظام و مردم ایران پایان نیافت . اگر چه در برخی مقاطع در غرب چراغ سبزها و تغییر لحن هایی از رفتار خصمانه به سمت رفتار به ظاهر دوستانه شاهد بودیم . اما همه این عملکردها و رفتارها برخاسته از سیاستهای اعلامی و ژست تبلیغاتی ظاهری غرب بود نه سیاستهای اعمالی و اقدامی آنان . چنانکه با دقت نظر در مواضع آنان در مقاطع بعدی روشن می گردد که غرب در سناریوی طراحی شده علیه جمهوری اسلامی برای رسیدن به اهداف خود گاه درصدد تغییر رفتار و مواضع اصولی و انقلابی مسئولان جمهوری اسلامی بودند و گاه در پی محروم کردن ایران از توانمندیهای علمی صنعتی و پیشرفتهای مادی و معنوی ایران و نیز برخی مقاطع درصدد تغییر نظام و رژیم جمهوری اسلامی ایران بودند. براساس موقعیت های زمانی و شرایط متفاوت نظام جهانی موقعیت منطقه ای و بین المللی و نیز شرایط داخلی جمهوری اسلامی ایران و نیز موقعیت ملی کشورها و قدرتهای غربی تاکتیکهایی چون اولویت گذاری در بهره گیری از تهدید نرم تهدید نیمه سخت و یا تهدید سخت را در دستور کار خود قرار می دادند. برای نمونه در عصر حاکمیت لیبرالها در دولت موقت ایران آمریکایی ها با این تحلیل که لیبرالها رابطین و دوستان خوب ما محسوب می شوند سعی در نزدیکی به آنها و برگزاری جلسات دوستانه همانند دیدار برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا (دوره کارتر) با مهندس بازرگان در الجزایر داشتند. (تغییر رفتار) غرب در سالهای عصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی عمدتا به تغییر نظام و براندازی و فروپاشی جمهوری اسلامی می اندیشید. چنانچه طراحی کودتاهای گوناگون حمایت از جریانها و گروهکهای تروریستی حمایت از صدام و رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی طراحی عملیاتهای پیشدستانه در منطقه خاورمیانه و حمله به کشورهای اسلامی چون افغانستان عراق و لبنان و ارعاب و تهدید ایران حمایت از جریانهای افراطی اصلاح طلب و قائلین به انقلابهای مخملین و انقلاب سفید در ایران و... گوشه ای از دستهای آلوده قدرتهای غربی در حرکتهای خصمانه علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است . (تغییر رژیم )
جمهوری اسلامی ایران که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با رویکرد اعتماد به نفس خوداتکایی و تکیه بر توانمندیهای بومی درصدد الگوآفرینی از دولت اسلامی تا پی ریزی تمدن اسلامی بوده است قدرتهای ستیزه جوی غرب را بر آن داشته تا در یک رویارویی آشکار و با هدف محروم کردن ایرانیان از پیشرفت و رفاه مادی به شیوه هایی گوناگون چون : محاصره اقتصادی جلوگیری از صدور تکنولوژی صنعتی در امر نیروگاهها صنایع هواپیمایی مخالفت آشکار با دسترسی ایران به توانمندیهای هسته ای و دهها اقدام خصومت آمیز با هدف محروم سازی جمهوری اسلامی ایران از توانمندیهای علمی و صنعتی در دستیابی به استقلال و خودکفایی ملی بوده است
بنابراین آنچه از روند سه دهه گذشته انقلاب اسلامی آشکار می گردد رفتار سینوسی غرب در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران بوده که البته نه تغییر لحن های بظاهر محبت آمیز و نه رفتارهای تهدیدآمیز آنان رهبران جمهوری اسلامی و مردم متدین و انقلابی ایران را از اهداف و آرمانهای مقدس شان بازداشت . اگر چه برخی مرعوبین داخلی از سیاستهای چماق و هویج غرب پیروی کردند ولی قطار انقلاب با قدرت تمام به راه خود ادامه داده است .
راز و سر دشمنی غرب با ایران : براساس یک دسته بندی نظامهای سیاسی یا در طیف محافظه کاران و خواهان حفظ وضع موجودند و یا متغیر به تغییر شرایط و منفعل اند و یا فعال و در ساختن محیط پیرامون خود نقش و سهم اساسی دارند. این طیف نظامهای سیاسی براساس ایدئولوژی خاص درصدد ساختن آینده اند. اگر چه الگوها مدلها و شیوه های مختلف در ساختن آینده از وجوه افتراق این نظامهای سیاسی است اما از وجوه اشتراک آنها تلاش برای ساختن آینده است .
براساس یک دسته بندی از غربی ها شیعیان به سه دسته قابل دسته بندی اند.
1 ـ شیعیانی که دوست غرب اند . مثل شیعیان اسماعیلی
2 ـ شیعیانی که دغدغه های ملی و بومی دارند . مثل شیعیان پاکستان
3 ـ شیعیانی که ایده های جهانی دارند و می خواهند جهان از سلطه غرب بیرون آید . همانند شیعیان ایران و حزب الله لبنان
« فرانسوا تووا » در کتاب ژئوپلتیک شیعه در هشداری به غرب در خصوص ویژگی شیعیان می نویسد : « تشیع به ویژه تشیع ایران کنونی ادعای سخنگویی محرومین جهان سوم و امید تازه نفرین شدگان زمین را دارد. به همین علت شیعه جهان غرب و ارزش هایش را رد می کند. از دید شیعه ارزش های غربی تنها مصنوعاتی هستند که در جهت فریب توده های فقیر در نظر گرفته شده اند. تشیع کاپیتالیسم و کمونیسم را به یکسان رد می کند. انفجار تشیع تنها به مواضع ژئوپلتیکی اش در خاورمیانه برنمی گردد. بلکه در محتوا و پیام سیاسی آن نهفته است . تلقی این اراده انقلابی و امید به سخنگویی فقرا در جهان به عنوان یک ویژگی سطحی اشتباه است . این اراده می تواند زمانی دارای قدرتی انفجارآمیز و سهمگین باشد » .
حقیقت آن است که جمهوری اسلامی با تکیه بر قدرت نرم افزاری اسلام ناب محمدی (ص ) که از جامعیت کامل برخوردار است مدعی است در پرتو دین « شیوه زندگی » بشر را سامان خواهد بخشید و توان اقناع افکار عمومی و سعادتمندی مادی و معنوی آنها را داراست . در رویکرد و نحوه مواجهه افراد جریانات و نظامهای سیاسی نسبت به دین و مذهب برخی غیرمعتقد به دین اند برخی نیز ضدمذهب اند. در طیف سوم قائلین به دین به دو دسته تقسیم می شوند یا در ردیف دیندارانند یعنی به مذهب با نگاه حداقلی پای بند می باشند اما دین را صرفا محدود به امور شخصی و نه امور اجتماعی و جمعی می دانند که از این طیف به سکولارها تعبیر می گردد. در مقابل برخی افراد جریانات و نظام های سیاسی دینمدارند. یعنی قائل به دین حداکثری اند. از دید آنان دین خصوصا دین مبین اسلام نه تنها در بعد فردی انسانها بلکه بعنوان یک ایدئولوژی پاسخگوی همه نیازهای سیاسی اجتماعی اقتصادی و... است که امام خمینی احیاگر چنین رویکردی نسبت به دین بوده است .
براین اساس از مهمترین دستاوردهای نظام دینی جمهوری اسلامی ; برافراشتن پرچم دین خواهی و معنویت اعتماد به نفس و خودباوری استقلال و پیشرفتهای علمی و رفاه مادی گسترش و تعمیق بیداری اسلامی فرو ریختن تابوی شکست ناپذیری استکبار و صهیونیسم ارتقا موقعیت ایران اسلام و جهان اسلام جهش های علمی و فنی توسعه عمق استراتژیک در بین سایر ملت ها رشد آگاهی و عدالتخواهی انسانها و امثالهم بوده است . در حقیقت جمهوری اسلامی یک منش و شیوه جدیدی در عرصه بین المللی و افکار عمومی جهانیان ایجاد کرد که در اهتزاز بودن این اندیشه و پرچم برای نظام سلطه غرب دردسر ساز بوده است .
از سوی دیگر با بررسی تاریخ غرب و نحوه مواجهه آنان با دین و نظامهای دینی سه موج در غرب پدیدار گشت .
الف ) موج اول : نفی دین و ستیز با دین بوده که در ادوار اولیه در غرب بوجود آمد.
ب ) موج دوم : تحدید دین به حوزه خاص شخصی نه امور اجتماعی و جمعی بود. براساس آنکه غربیها حکومت را یک امر عرفی دانسته که باید در بستر عقلانیت بشری شکل گیرد ورود دین به عرصه سیاست را ممنوع کردند و در نتیجه سکولاریسم پدیدار گشت .
ج ) موج سوم : تولید دین بود که غربیها در مقاطع اخیر درصددند نظام لیبرال دموکراسی جای دین قرار گیرد. در موج جدید لیبرالیسم خود را به عنوان یک دین بر نظام بین المللی تحمیل می کند. سه نظریه جدید در دهه های اخیر در غرب واضع چنین نظریه ای است . در نظریه « پایان تاریخ » فوکویاما معتقد است از ویژگی پایان تاریخ رسیدن جامعه انسانی به هنجارهای مشترک است . که از دید فوکویاما لیبرال دموکراسی حامل این ارزش هاست . همچنین در نظریه « برخورد تمدنهای هانتینگتون » او از هفت تمدن دو تمدن اسلام و کنفوسیوسی را خطرساز تمدن هلن و غرب می داند. از دید آنان ائتلاف ایران و چین در نظام آینده جهانی از خطرات مهم تمدن غرب است . در نظریه « جامعه مدنی جهانی یورگن ها برماس » نیز در نظام آینده جهانی نفی ادیان معنا ندارد بلکه همه ادیان در چارچوب لیبرال دموکراسی خود را باز تولید می کنند.
بنابراین به نظر می رسد مشکل و چالش اصلی ما و غرب جدال بر سر ساختن آینده نظام جهانی و افکار عمومی است . ماهیت و خاستگاه منازعه برخاسته از دو مکتب اسلام سیاسی اهل بیت (ع ) و مکتب لیبرال دموکراسی غرب است . معادلات فعلی نظام امنیتی جهانی بر ایدئولوژی استوار است . مشکل اساسی جمهوری اسلامی با نظام غرب طرح نویی است از اسلام که نظام دینی ایران پرچمدار آن است . در یک برداشت می توان سطوح منازعه ایران و غرب را در سه سطح دسته بندی کرد.
1 ـ سطح و لایه پنهان منازعه ; که ریشه در اسلام و ایده جدید نظام دینی در بسیج ملتها و رهبری انسانها علیه نظام سلطه دارد .
2 ـ سطح و لایه میانی منازعه ; که ریشه در انرژی و اهداف سلطه طلبانه نظام فزون خواه غرب در تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه و موقعیت استراتژیک آن دارد.
3 ـ سطح و لایه آشکار منازعه ; که در قالب بحث هسته ای حقوق بشر تروریسم و امثالهم نمود می یابد .
خوی ذاتی نظام سلطه غرب که ریشه در لیبرالیسم اومانیسم و ماهیت روحیه استکباری و امپریالیستی زمامداران غرب دارد با روحیه جهادی و شهادت طلبی استقلال خواهی عدالت طلبی معنویت گرایی مسلمانان که ریشه در نظام ولایی اسلام ناب محمدی (ص ) دارد همواره در تعارض و رویارویی اند. اگر چه عرصه های این منازعه در میادین هسته ای حقوق بشر تحریم اقتصادی و ... ظهور و بروز می یابند. امروزه از مهمترین شرایط لازم برای موفقیت یک مکتب سیاسی را; کارآمدی فرابخشی بودن عادلانه به نظر رسیدن در دسترس بودن اعتبار و... دانسته اند. علیرغم توانمندی مکتب سیاسی اسلام غرب در یک جنگ روانی بی وقفه درصدد القای ناتوانی در بخشهای یاد شده از اسلام است . براین اساس آنها اقدامات گوناگونی را در سالهای اخیر در عرصه های جنگ نرم طراحی و عملیاتی کرده اند.
نکته پایانی
در جمع بندی باید گفت : در شرایط فعلی علیرغم پویایی و توانمندی مکتب سیاسی اسلام و نظام جمهوری اسلامی با چالش ها و موانعی در عرصه های ملی منطقه ای و بین المللی روبروست که شناخت این چالشها و تدابیر لازم برای مواجهه با آنان امری ضروری است . در عرصه نظام بین المللی مهمترین چالش فراروی نظام جمهوری اسلامی اصل نظام سلطه لیبرال دموکراسی غرب است که شناخت ماهیت آن افشاگری علیه کانونهای این نظام و به چالش کشاندن آن با بیان ناکارآمدیهای آن از مهمترین راهکارهاست .
در بعد منطقه ای واگرایی جهان اسلام از مهمترین چالش های فراروی نظام جمهوری اسلامی است که به نظر می رسد عملیاتی کردن رهنمود مقام معظم رهبری در انسجام اسلامی و تقویت همگرایی در جهان اسلام از اهم اقدامات اساسی است . همچنین در بحعد ملی که در دوران گذار ما از مقطع پیروزی انقلاب و نظام اسلامی به مرحله سوم تشکیل دولت اسلامی هستیم که چالشهای فراوانی فراروی آن قرار دارد. قطعا عرصه پرچمداری دولت اسلامی و طراحی جامعه ای الگو و اسوه پایه آن تقویت پایه های علم و ایمان و مجاهدت و مقاومت هوشمندانه در عرصه پیشرفت های مادی و معنوی بشر است .
داریوش بهمنیار www.bahmaneyar.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
از : داریوش بهمنیار
موضوع مقاله : دشمنان مهدویت
شگفتا، گویی کسانی هستند که نمیخواهند این منطقه لحظهای آرام و خالی از درگیری باشد، و مهمتر اینکه آنها میخواهند عراق را برای مدّتی بسیار طولانی، به صورت منطقهای پر از آشوب و ناامن و میدان جنگهای مختلف درآورند و میخواهند توجیههایی برای باقی ماندن نیروهای غربی در آن داشته باشند.
دشمنان اسلام در سالهای اخیر شروع به انجام طرحی جهانی کردهاند تا شرایط و امکانات لازم را برای از بین بردن مسئله مهدویت و خالی کردن اصول مهدویت از محتوای اصلی آن، فراهم آورند. دشمنان ـ قطع نظر از گرایشهای مختلفشان ـ در حال حاضر با تمام قدرت به جنگ با مسئله مهدویت میپردازند زیرا به خوبی از سرنوشت شوم وسیاهی که در انتظارشان است، آگاهند؛ به همین دلیل، از سالها پیش، برای نابود ساختن هر قدرت یا نیرویی که میتواند به پیروزی قیام جهانی امام (ع) و به فتوحات ایشان کمک کند، برنامهریزی و تلاش میکنند. با توجه به این نکته، حجم حملات پیدرپی و سخت دشمنان به مهدویت در سالهای اخیر شگفتانگیز نیست.
با مطالعة حوادث و رویدادهای کنونی میتوانیم به میزان دشمنی با اصل مهدویت و خطرناک بودن این مسئله پی ببریم. اکنون در سایة ارادة ستمگرانه و با نفوذ بینالمللی و پشتیبانیهای تبلیغاتی دشمنان، تلاش میشود نظریات و افکاری که اصل وجود ایشان را زیر سؤال میبرد، اشاعه یابد. این دستان پلید و ستمگر تلاش میکنند استراتژی کاملی را به اجرا درآورند و مجموعهای به ظاهر فرهنگی را که در بطن خود مخالف مهدویت است، سازماندهی نمایند.
در عصر کنونی، دشمنی با امام مهدی(ع) و عقیدة مهدویّت به نهایت پلیدی رسیده است. دشمنان در این راه تلاش میکنند نوعی رویارویی فکری، روانی و اجتماعی ـ سیاسی در اذهان مردم و در محافل طرفدار این عقیده به وجود آورند. آنها در ادامه، قصد دارند طیّ حملهای سخت به عقیدة اصیل مهدویت، اندیشة وجود امام مهدی(ع) و مسائل مربوط به آن را، مانند نگاه خوشبینانه به آینده و داشتن دیدگاه مثبت و فعالیّتهای خاص را کم کم به حاشیه بکشانند و در نهایت آن را از ذهن مردم بزدایند.
تمام کسانی که از امام مهدی(ع) میهراسند و نمیخواهند ایشان قیام کنند، اصول و اهدافی مخالف اصول واهداف امام(ع) دارند و منافع آنها در برخورد با اصول عدل الهی به خطر میافتد، به همین دلیل به دشمنی با امام مهدی(ع) میپردازند. از این رو باید گفت، زمانی که ما در مورد دشمنان امام(ع) در زمان حاضر سخن میگوییم، هدفمان اشاره به جبهة سیاسی دشمن و مخالف با ایشان یا رژیم و حکومتی است که برنامهریز یا اجراکنندة طرح و استراتژی جنگ و دشمنی با امام است. شایان ذکر است که روایات از این گروه مردمان تحت عنوان «اهل روم» یاد کردهاند. یهودیان و صهیونیزم جهانی به جنگ با مهدی(ع) میپردازند زیرا آنها به خوبی میدانند که به دست ایشان نابود میشوند و نیز به این دلیل که تمام متون کهن آنها تأکید میکنند که حتماً مهدی(ع) با یهودیان به جنگ میپردازد و تورات قدیمی و اصلی خبر ظهور مهدی(ع) را داده است.
سؤال بسیار مهمی که در اینجا ذهن ما را مشغول میکند این است که دشمنان ـ صهیونیستها و غربیها ـ چه طرحها وبرنامههایی در جنگ ضدّ امام مهدی(ع) در حال حاضر دنبال میکنند؟ آنها چگونه خود را برای ظهور ایشان آماده میکنند؟
تاریخ از این حقیقت خبر میدهد که، دشمنان همواره برای آمدن پیامبران و فرستادگان الهی آماده میشدهاند و داستان حضرت موسی(ع) و فرعون، حضرت عیسی(ع) و یهود، حضرت محمّد(ص) و یهودیان، از جمله نمونههای بارز آن است. یهودیان و دشمنان ادیان، اخبار تولد پیامبر اسلام(ص) را دنبال میکردند و در زمان کودکی آن حضرت(ص) قصد داشتند ایشان را از بین ببرند. آنها هماکنون نیز حوادث و رویدادهای جهان را رصد میکنند و نشانههای ظهور منجی الهی ادیان را مورد بحث و مطالعه قرار دادهاند. به همین دلیل در جنگ خود ضدّ ایشان از یک استراتژی خاص و معین پیروی میکنند و میخواهند ایشان را از بین ببرند. امّا این استراتژی چیست و بارزترین و مهمترین عناوین و سرخطهای آن چه میباشد؟
منتظران واقعی امام که خود را برای ظهور ایشان آماده میکنند، باید از توطئهها و دسیسههای دشمنان ضدّ امام مهدی(ع) در حال حاضر آگاه باشند تا طرحها و برنامههای آنها را بشناسد و بتوانند استراتژی آن را خنثی کنند.
چگونگی دشمنی دشمنان با مسئله مهدویت در حال حاضر و نوع تحرکات و مقابله و رویارویی و مواضعی که آنها اتخاذ میکنند دارای ابعاد مختلف است امّا برخی از این دشمنیها برای مؤمنان روشن و شناخته شده است. باید توجه داشت، زمانی که از استراتژی دشمنان سخن میگوییم، در حقیقت با یک طرح و برنامة کامل طولانیمدت و دارای اهداف متعدد، روبرو هستیم و از روشهای قدیمی و جدید و متنوع و پلیدی برای رویارویی با مسئلهای که آنها پیشاپیش نتایج آن را میدانند و منتظر وقوعش هستند، استفاده میکنند.
از این رو ما باید از روشهای نوین جنگ و دشمنی ضدّ امام مهدی(ع) در حال حاضر آگاه باشیم و مؤمنان را نیز از آن آگاه سازیم. همچنین ما باید از آمادگی، امکانات و تجهیزات آنها برای درگیریها و جنگهای آینده اطلاع کافی داشته باشیم با بررسی اوضاع واحوال کنونی جهان، میتوانیم برخی از مهمترین عناوین و خطوط استراتژیک دشمنان در جهت مقابله با امام مهدی(ع) را دریابیم. طرق تحقق این استراتژی را میتوان در موارد ذیل مشاهده کرد:
1. ایجاد تردید در مورد صحت اندیشة مهدویت: دشمنان ضمناً اشاره میکنند که عقیده مهدویت یک عقیده خیالی و وهمی است و میگویند: کسانی که به این مسئله ایمان دارند، در حقیقت در خواب و رؤیا به سر میبرند. این روش، انگیزهها و ریشههای روانی خاصی نسبت به آینده در خود نهان دارد؛ از جمله میراندن و از بین بردن تمام ابعاد مثبت ایمان به این اندیشه مانند خوشبینی، امید، مثبتاندیشی و انتظار برای فرا رسیدن آیندهای روشن و درخشان، ایجاد یأس و ناامیدی، شکست، بدبختی و بدبینی.
2. ایجاد تردید در وجود امام(ع) و تاریخ ولادت ایشان و ترویج این شایعه که ایشان در آینده متولد خواهند شد: این امر، به منظور آماده کردن زمینههای فکری و فرهنگی برای ظهور مدعیان دروغین و ضربه وارد ساختن از طریق آنان به اصل مهدویت صورت میگیرد و باعث شده که در حال حاضر شمار مدعیان مهدویت رو به افزایش رود. البّته این چیز جدیدی نیست امّا با تشویق وحمایت قاطع و روشن آنان پیوسته تکرار میشود.
یکی از روشهای جنگ فرهنگی دشمنان، گسترش دادن شبهات مخالفان عقیدة مهدویت است، مانند:
ـ تأکید بر اینکه نام مهدی(ع) در «صحیح» بخاری و «صحیح» مسلم نیامده است.
ـ نادرست و ضعیف شمردن نظریات ابن خلدون به خاطر احادیثی که در مورد امام مهدی(ع) روایت کرده است.
ـ تمرکز بر یک روایت در «سنن» ابن ماجه که میگوید: هیچ مهدیای جز عیسی بن مریم نیست.
ـ ترویج این نظریه که مهدی مردی از مردم عادی است؛ یعنی به جای اینکه بگویند مهدی از تبار پیامبر(ص) است میگویند، از امّت پیامبر است.
ـ ادعای اینکه مسئله مهدویت، مسئلهای قدیمی به تقلید از آیینهای دیگری است که ادیان گذشته از آن سخن گفتهاند.
ـ تردید و ابهام افکنی در مورد نام امام(ع) و دامن زدن به این مسئله که او هم نام من و پدر او همنام پدر من است و تأکید بر این نکته که مهدی(ع) در آینده متولد خواهد شد.
هدف از القای این شبهات رواج این انگاره است که اندیشة مهدویت، اندیشهای واهی و غیر واقعی است و هیچ اصالتی ندارد؛ حتی قرآن کریم نیز بر آن صحّه نگذاشته است. علاوه بر این، آنها قصد دارند در مورد صحت احادیث مهدوی(ع) نیز اظهار تردید کنند و در نتیجه میخواهند بگویند هیچ نیازی به آماده شدن و انتظار برای ظهور امام مهدی(ع) نیست، حتّی اگر مهدیای باشد و ایمان به او جزء واجبات باشد، مهدی منتظر فردی عادی از میان امت اسلامی است که در آینده متولد خواهد شد. با این شگرد آنها، هرکس میتواند خود را به جای او جا بزند، تمام این روشهای فریبنده و توأم با مکر وحیله ما را با بدترین جنگ روانی و سختترین جنگ نظامی روبهرو میکند و این، جنگ افکار، ارزشها و اعتقادات است (البّته همه میدانیم که علمای بزرگ و دانشمند به همة این شبهات پاسخ داده و حقیقت را روشن ساختهاند) اهمیّت و خطیر بودن این استراتژی دشمنان آن است که آنها میخواهند.
برای رسیدن به اهداف شوم و پلیدشان افکار و عقاید ویرانگر را با هر روشی در ذهن مردم وارد سازند. مهمترین اهداف آنها از این روشها عبارت است از:
1. قطع امید و آرزوهای مردم و از بین بردن حسّ خوشبینیها در مورد آینده به دلیل ایمان به اصل مهدویت و از بین بردن جنبههای مثبت روحیه انتظار،
2. آماده سازی زمینههای فکری و فرهنگی در جوامع اسلامی برای ظهور مدّعیان دروغین مهدویت.
ایجاد نوعی حسّ بیزاری روانی و فکری نسبت به امام(ع) و مهدویت در جوامعی که به این اندیشه اعتقاد دارند. آنها این کار را از طریق پشتیبانی و حمایت از مدعیان مهدویت و پیامبری انجام میدهند.
دشمنان اسلام از واقعیتهای تلخ و بد روانی جوامع اسلامی و کثرت شکستهای مختلف مردم در آن استفاده کرده، به خوبی از میزان نتیجه این حالات روانی آگاهند و از آن برای تخریب و نادرست جلوه دادن مهدویت استفاده میکنند. کینه و دشمنی دشمنان امام مهدی(ع) به جایی رسیده که سعی در بالا بردن شمار مدعیان مهدویت و تقویت اینگونه اقدامات برای ویران ساختن اسلام از درون آن دارند.
آنها اموال و کمکهای زیادی به این اشخاص و پیروانشان میرسانند و اشخاص ضعیفالایمان را تشویق به پیوستن به آن جنبشهای ویرانگر میکنند
- از جمله نمونههای آن، رفتار دولتمردان روسیه با بابیّت و بهائیت در ایران و حمایت انگلستان از قادیانه درهند است. دشمنان اسلام در حال حاضر نیز با قدرت تمام از مدعیان مهدویت و پیامبری حمایت میکنند و به همین دلیل است که مشاهده میکنیم شمار مدعیّان مهدویت و پیامبری در دوران معاصر در مقایسه با دورههای تاریخی قبل، پیوسته درحال افزایش است. این ادّعاها سیری صعودی دارد و روز به روز در حال افزایش است و میتوان آن را یک پدیده دانست. نکته بسیار مهم اینکه سرانجام بیشتر مدعیّان در سالهای اخیر به بیمارستانهای روانی کشیده شده و بسیاری نیز محکوم به حبس شدهاند. این بدین معناست که دستگاههای قضایی مطمئن شدهاند که اینگونه اشخاص مشکلات روانی و عقلی ندارند.
سؤال مهمی که مطرح میشود این است که چه کسانی پشت پرده هستند و از اینگونه اشخاص حمایت و پشتیبانی میکنند؟ دلایل و اسناد حاکی از آن است که پشتیبان و حامی و تغذیه کننده اصلی اینگونه جنبشهای ویرانگر در اسلام، صهیونیزم است که از شرایط بد روانی حاکم در جوامع اسلامی و کثرت شکستهای مردم در این جوامع به نفع خود بهرهبرداری میکند. در اینجا باید رازی را فاش کنیم و آن اینکه اکنون در اسرائیل مرکزی برای حمایت و پشتیبانی از مدعیان مهدویت و پیامبری در جوامع عربی وجود دارد و آنها اینگونه اشخاص را آموزشهای خاص میدهند، سپس آنها را به کشورهای جهان اسلام میفرستند تا از این طریق، پایههای ارزشهای دینی و اخلاقی را سست کرده، باورها و عقاید اصیل را خدشهدار کنند. علاوه بر این، اسرائیل شروع به ساختن ساختمان محفل اصلی بهائیان در البهجـ[ در شهر عکا ـ محلّ قبر بهاء ـ نموده و حدود 250 میلیون دلار به آن اختصاص داده است. در تاریخ 22 می 2001 با حضور 4500 نفر از رهبران بهایی از سراسر جهان، باغهای نوزدهگانه آنها افتتاح شد و طیّ آن مراسم، روشها و برنامههای راهبردی گسترش دین بهائی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
تردیدی نیست که دشمنان اسلام پشت پردة برخی از ادّعاهای مهدویت حضور جدّی دارند. خطر این اقدام، آن است که گسترش مدّعیان مهدویت در دوران معاصر و پی در پی مواجه شدن آنها با شکست، ممکن است به تدریج باعث بیزاری و فرار مردم از مهدویت و اتخاذ مواضعی ضدّ آن شود. هدف آنها از این کار، دور ساختن مؤمنان از این باور و عقیده اصیل است. شاید این دشمنان تصور میکنند که پیروزی و موفقیّت یکی از این مدعیان دروغین، زمینه را برای قانع کردن مسلمانان به اینکه بشارتهای موجود در احادیث و روایات تحقق یافته است فراهم میسازد و در این صورت، اندیشه انتظار ظهور مهدی واقعی، دیگر بیهوده است و اینگونه آمادگی برای ظهور کمرنگتر میشود و شوق مؤمنان کم کم از بین میرود گویی که اصلاً قبلاً چنان حس و شوقی برای دیدار وجود نداشته است. اینگونه عقیده مهدویت در دلها و جانهای مردم میمیرد و همراه با آن اثر گذاری فرهنگ مهدویت نیز از جوامع اسلامی رخت برمیبندد.
3. بهرهبرداری از برخی ابعاد فرهنگ مهدویت برای حمله به مرجعیت دینی شیعی: آنها این کار را از طریق حمایت و پشتیبانی مدعیان بابیّت و ارتباط با امام(ع) انجام میدهند.
مرجعیت دینی ملجأ اصلی مذهب شیعه و دژ مستحکم آن است. به همین دلیل دشمنان پیوسته تلاش میکنند به این دژ مستحکم و سازشناپذیر که در برابر آنها سر تسلیم فرود نیاورده، ضربه بزنند. دشمنان از مسئله ارتباط و سفارت امام(ع) سوءاستفاده کردهاند تا به مرجعیت دینی شیعه ضربه بزنند. دکتر مایکل برانت مؤلف کتاب «توطئه برای جدایی ادیان الهی» درمورد برنامههای حساب شدة «سازمان سیا» در آمریکا بر ضدّ شیعیان میگوید: «در یکی از جلسات اداره اطلاعات که با حضور مسئولان بلندمرتبه آن و با حضور نمایندة ادارة اطلاعاتی انگلستان ـ به دلیل تجارب طولانی مدت آنها در کشورهای اسلامی ـ برگزار شد، به یک نتیجه رسیدیم و آن اینکه: به هیچ صورتی به طور مستقیم نمیتوان با مذهب شیعه رویارو شد و با آنها به جنگ پرداخت. شکست دادن شیعیان کاری است بینهایت دشوار، به همین دلیل باید غیر مستقیم و از پشت پرده به جنگ با آنها پرداخت. در این راستا طرحها و برنامههای دقیق و کامل زیادی برای طولانیمدت در نظر داریم. ما پس از مطالعات بسیار تصمیم به ضربه زدن به مرجعیت دینی و تضعیف عقاید شیعه و فاسد کردن آن گرفتیم. ما متفقالقول شدهایم که باید مفاهیم و اصول آنها را تحریف کنیم، به گونهای که اشخاصی که مذهب شیعه را مورد مطالعه و بررسی قرار میدهند شیعیان را عدهای نادان و خرافاتی ببینند. آنها با این طرحها و برنامهها امیدوارند که تا سال2010 م. به چنین هدفی در مورد شیعه برسند و شیعه را اینگونه بنمایانند».
شاید بر هیچ انسان آگاهی پوشیده نباشد که دستان صهیونیسم و مزدوران آنها و مکر و حیله و بازیهای آنها برای بدجلوه دادن عقیده مهدویت واقعی و تخریب آن تا چه اندازه میتواند خطرناک باشد. اهمیت و خطرناک بودن این بخش از استراتژی دشمنان در این موارد نهفته است:
1. به وجود آوردن مدعیان ارتباط و حمایت و پشتیبانی از آنها درحال حاضر. گسترش و ترویج خبر ارتباط آنها با امام(ع) در زمان غیبت کبرا؛ در این حال این اشخاص ادعا میکنند از امام(ع) احکام شرعی و مسائل فقهی را که عین حقیقت و درست است و با واقعیتی که خداوند آن را اراده کرده، تطابق دارد، دریافت میکنند. با پذیرش این مطلب و ایمان به آن باید از فقها و علما (مرجعیت دینی) اظهار بینیازی کرد. زیرا مراجع تقلید بر اساس ظواهر امور (بر اساس اصول اجتهاد فقهی) رأی صادر میکنند و نظر میدهند؛ یعنی فتوا دادن بر اساس اصول اجتهادی انجام میگیرد و فتواها ممکن است درست یا نادرست باشد، ممکن است با واقعیت مطابقت داشته باشد، ممکن است با آن تطابق نداشته باشد، یعنی اینگونه فتواها و احکام ظاهری، گمانی نزدیک به واقع است نه عین حقیقت. آنها میخواهند بگویند با ظهور نماینده و شخص مرتبط با امام (مدعی سفارت یا نیابت) که مستقیماً با معصوم در ارتباط است، این مرحله به پایان رسیده است، درنتیجه چنین اشخاصی احکام و مسائل واقعی را که مطابق واقعیت جامعه است، مستقیماً از امام میگیرند و به مردم انتقال میدهند و دیگر نیازی به مراجع تقلید و علما نیست.
در همین راستا، دشمنان از مدعیان ارتباط حمایت کرده و گروهها و جنبشهای جدیدی مانند «جماعـة السفارة» در بحرین، «یمانیها» در عراق، «احمدیه» پاکستان، «بابیت و بهائیت» در ایران و «قادیانیه» در هند را به وجود آوردهاند.
آنها با این کار اقدام به تضعیف مرجعیت دینی و کم کم به مردم میقبولانند که دیگر نیازی به حضور چنین اشخاصی در جامعه نیست و از ابعاد اجتماعی، مالی و سیاسی به آن حمله میکنند و به همین دلیل است که اخیراً اقدام به گسترش و ترویج برخی اندیشهها و دیدگاههای ویرانگر مانند «بدعت تقلید، بدعت مرجع اعلی و بزرگ و ...» کردهاند، مسئله بسیار دردناک این است که دشمنان این مأموریت را به خود مسلمانان واگذار میکنند و آنها به نیابت از دشمنان این کار را انجام میدهند.
اینگونه، برخی در دام آنها میافتند و برخی اشخاص متعصب و نادان از میان مسلمانان، این خدمت را به صورت مجانی به دشمنان تقدیم میکنند. اینگونه است که برخی از این اشخاص نادان با دشمنی و کینة زیاد نسبت به مراجع تقلید بزرگ و دیگر علما، بدترین برچسبها را به آنها میزنند و حتی گاهی اوقات خون آنها را نیز مباح میدانند، زیرا این دانشمندان و علما، مانع سختی برای دعوت و تبلیغات آنها به شمار میآیند و اگر علما و مراجع به دعوت آنها پاسخ مثبت دهند، همة مردم به تبع آنها به اینگونه اشخاص ایمان میآورند. اینها درحقیقت همان خوارج دوران هستند.
هر یک از این مدّعیان، خود را برتر از تمام مردم میدانند و با تمام مراجع عظام دشمنی میورزند، دقیقاً همانند خوارج که حرقوسبن زهیر پیشوای آنها بود و او خود را از پیامبر(ص) هم بالاتر میدانست.
ما اکنون در برابر یک روش و طرح و برنامة خطرناک از سوی دشمنان هستیم که از طرف تعدادی افراد مرموز که ادعای ارتباط دارند و میخواهند مرجعیت دینی شیعه را از میدان به در کنند، مورد اجرا قرار میگیرد. نکتة قابل توجه این است که این مدعیان گمراه، مریدان و پیروانی از طبقات مختلف اجتماعی و فرهنگی دارند که از دستورهای آنها فرمانبرداری میکنند و نقشهها و طرحها و توطئههای آنها را با کمال سادگی و نادانی به اجرا درمیآورند.
3. مبارزه با زمینههای حمایت کننده و پشتیبان امام(ع) پیش از خروج ایشان؛ دشمنان این کار را از طریق ضعیف کردن پایگاه مردمی امام(ع) با مجموعهای از جنگهای نظامی، اقتصادی و فکری به اجرا درمیآورند.
یهودیان از طریق پژوهشها و مطالعاتشان، همچنین با آگاهی از فلسفه، میراث دینیشان به ویژه کتاب سرّی «کابالا» و از طریق پیشبینیهای پیشگویِ یهودیِ فرانسوی ـ نوستراداموس ـ به این نتیجه رسیدهاند که توسط مهدی(ع) نابود میشوند. با توجه به این، همانگونه که یهودیان در گذشته از طرق مختلف اعمال نادرست و بد خود را نزد کفار قریش نیک جلوه میدادند و از ظهور حکومت و دین محمّدی وحشت داشتند، اکنون نیز پیشبینی خروج مهدی موعود(ع)، آن رهبر بزرگ، از مکّه در آینده آنها را به وحشت انداخته و خواب و آرامش را از آنان گرفته است.
یهودیان از مدّتها پیش میدانستند که مهدی(ع) در زمان ظهور خود، آنها را از بین میبرد و روزی به جنگ با آنان خواهد پرداخت و میدانند که میدان جنگ هم خاورمیانه خواهد بود. آنها میدانند که پرچمهای سیاه برای یاری مهدی(ع) از ایران خارج میشود و عراق مرکز خلافت و کوفه پایتخت ایشان خواهد بود و از آنجا موج آزادسازی قدس و نابودساختن یهودیان آغاز میشود. آنها اطلاع دارند که ایشان ابتدا در مکه ظهور خواهند کرد و سفیانی سرسختترین دشمن امام و همپیمان یهودیان و غربیها از منطقة شام خواهد بود و امام از مصر به عنوان یک پایگاه تبلیغاتی و اطلاعرسانی استفاده خواهد کرد.
خطرناکترین کاری که یهودیان انجام دادهاند این است که عقاید و باورهای نادرست، موهوم و مرموزی در فکر وذهن مسیحیان غرب در مورد نجاتبخش بشریت و رهبر بزرگ آن، یعنی حضرت مهدی(ع) و نقش ایشان در نابودی تمدن غرب به وجود آوردهاند. این خود باعث شده که آنها به نوعی، وحشت و نگرانی از تمام چیزهایی که به مهدی(ع) ربط دارد، داشته باشند. یهودی مطمئناند کسانی که بار دوم از سوی امام به سوی آنها فرستاده میشوند (آنگونه که در قرآن آمده)، از سرزمین بابل (وسط عراق) خارج میشوند و به همین دلیل است که پیوسته تلاش میکنند عراق را ویران سازند و بدون دلیل، جنگ ضدّ آن را آغاز کردند و
به همین دلیل، یهودیان و غربیها و صهیونستها با توجه به محاسبات سیاسی و استراتژیک، از سالها پیش برنامهریزی کردهاند هر قدرت و نیرویی که ممکن است آن رهبر بزرگ در جنگ ضدّ خود از آن استفاده کند، از بین ببرند.
آنها جنگی سخت ضدّ عراق و ایران ترتیب دادند تا زمانی که مهدی(ع) ظهور کند، با مردمی روبه رو شود که جنگها و تحریمها آنها را از پا در آورده و در نتیجه نتوانند به امامشان یاری برسانند. اینجاست که پاسخ این سؤال را در مییابیم که: چرا حملات و جنگهای پیاپی و سخت کنونی در این منطقه به ویژه با دوستدارن اهلبیت(ع) در میگیرد؟ چرا میان ایران و عراق جنگ روی داد و هشت سال ادامه یافت و شمار زیادی از پیروان و دوستداران اهل بیت(ع) در آن کشته شدند؟ چرا اندکی پس از پایان جنگ ایران وعراق، این جنگ بار دیگر در این منطقه روی داد؟ (حمله به کویت واشغال عراق).
شگفتا، گویی کسانی هستند که نمیخواهند این منطقه لحظهای آرام و خالی از درگیری باشد، و مهمتر اینکه آنها میخواهند عراق را برای مدّتی بسیار طولانی، به صورت منطقهای پر از آشوب و ناامن و میدان جنگهای مختلف درآورند و میخواهند توجیههایی برای باقی ماندن نیروهای غربی در آن داشته باشند. اگر ما بدانیم که آنها خود را برای جنگ بزرگ «آرمگدون» آماده میکنند.
دیگر از این حوادث شگفتزده نمیشویم. آنها پیشبینی میکنند آرماگدون یک جنگ هستهای گسترده و همهجانبه است که در آن جنگ دوستداران ویاران امام را از بین میبرند. وما باید بدانیم که در شرایطی زندگی میکنیم که صهیونیستها برنامهها و طرحهای زیادی برای آن دارند و آن طرحها و برنامهها نیز توسط آمریکا و غرب به اجرا درمیآید که برخی از علل آن در این موارد خلاصه میشود:
1. انتظار آمدن آن رهبر بزرگ(ع) وتلاش برای نابود ساختن ایشان در آغاز ظهورشان، زیرا منابع یهودی پیشبینی کردهاند که ظهور ایشان نزدیک شده است.
2. تسلط بر گنجهای فرات که از جنس طلا است و آن با نزدیک شدن زمان ظهور امام(ع)، آنگونه که در روایتها آمده است، افزایش مییابد.
3. دست گذاشتن بر منابع نفت منطقه، تسلط بر اقتصاد آن و تضعیف سیاسی و نظامی کشورهای منطقه.
جدا از اینها باید تأکید کرد که طرحها و برنامههای غربیان (رومیها) در این منطقه، زیر چتر حمایت صهیونیسم، چیزی جز آمادهسازی زمینه و جوّ مناسب برای خروج سفیانی نیست.
در پایان تأکید میکنیم که این مکر و حیلة آنها است امّا مکرو حیله خداوند بر آن چیره است. «و یمکرون و یمکرالله و الله خیر الماکرین». و وعدة خدا حق است که فرمود: «و إنّ جندنا لهم الغالبون
داریوش بهمنیار