سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشه ات تو را به راه راست هدایت می کند . [امام علی علیه السلام]

منطقه و بیداری اسلامی

 
 
بانوی عشق و عطش در شب شام غریبان(شنبه 92 آبان 25 ساعت 1:38 عصر )

امشب شب شام غریبان است و تو ای زینب سلام الله علیها حرکت کن چون صدای قدم های تو ضرب آهنگ قیام ماست، حرکت کن ای قافله سالار عشق، زینب ای اسیر سربلند، ای تنهای بی برادر، ای دل به مصیبت داده، ای مادر عشق و درد، حرکت کن چرا که تاریخ آمده است تا همراه تو بعد از هزار و چهارصد سال بغضش را بترکاند تاریخ با آن همه ابهت و وقارش در مقابل دل بی قرار تو کم آورده است.

ای زخم خورده نینوا، ای بانوی خورشیدهای دربند، ای زینب قهرمان، تو خود وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای، تو خود دریای بی کران اشک را ساحل بودی، تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات به گوش تاریخ رساندی، و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود، داستان جانسوز آن ظهر عطشناک در کوچه های پس کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد، تو به دنیا آمده بودی تا صبر را شرمنده کنی ای اسطوره تاریخ.

یا زینب (س) ای زبان علی در کام، ای رسالت حسین بر دوش، ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی جلادان تاریخ، هم چنان به گوش تاریخ می رسانی، هنوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت تو را درک کند، زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا و پرمنطق در کوفه و شام سخن می‌راند، چنان ‌که قلب‌های خفته را بیدار می‌کند و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری زینب (س) نباشد.

زینب یعنی تبلور صبر علی و تجسم عصمت فاطمه، زینب یعنی زینت شب های بی کسی و تنهایی، زینب یعنی مرحم زخم های سینه مادر، زینب یعنی سنگ صبور غربت و مظلومیت حسن، زینب یعنی خطبه گویای رشادت و حقانیت حسین، زینب یعنی زهرایی که سقیفه خون بارش کربلا آفرین شد، زینب یعنی پرستار زخم های عاشورایی، زینب یعنی آغوش پناه کبوتران پر و بال سوخته کربلایی، زینب یعنی زن، اسوه، وقار، شکیبایی، عصمت، نجابت و شجاعت. زینب یعنی وصف تمام خوبی ها تا بی نهایت.

آری امشب شام غریبان اهل بیت پیامبر است و ما از غریبان بگوییم یا از مظلومیت، از وفا بگوییم یا از پیمان ‌شکنی از عطش بگوییم یا از آتش، از عشق بگوییم یا از زینب، بگذار از زینب بگوییم، از رنج‌ های زینب، از غصه ‌های زینب، از قصه ‌های زینب، و از حماسه ‌های زینب از دل زینب و امان از دل بی قرار زینب(س) ، اما از کدامین غم زینب بگوییم، باید از کجای شام غریبان سخن گفت چه روضه‌ای باید خواند و مصیبت کدامین غریبان را بازگو کرد، از بدن پاره پاره حسین علیه السلام بگوییم که عریان در قتلگاه افتاده و خون پاکش سم اسب ها را خونین رنگ کرده و یا از بدن عباس علمدار که نه سر در بدن دارد و نه دست در بدن، یا از علی اکبری بگوییم که صورت پیامبر گونه اش را بر نیزه برافراشته اند، یا از علی اصغر شش ماهه که اینک در گهواره خاکی خویش به خواب ابدی فرو رفته است، آیا از یاران بدون سر امام حسین علیه السلام بگوییم که غریبانه در گوشه گوشه میدان جان باخته اند، یا از کودکان حسین علیه السلام که غم یتیمی و اسیری را یک جا بر آنان وارد کرده اند، امان از دل بی قرار زینب، ای پیام آور کربلا عاشورا مرهون فداکاری های توست

یا زینب (س) این تو بودی که با اسارت آزادی بخش خود، دفتر ننگین بنی امیه های زمان را در پیشگاه عقل همه ی فرزانگان گشودی و به همه مردمان نشان دادی و آنان را آگاه ساختی و بی تردید صحبت از حضرت زینب (سلام الله علیها) بانویی که فریادش یادآور خروش مولایی و وقارش، نشانی از عظمت و وقار زهرایی است، کاری بس مشکل است، ای زینب سرافراز و صبور که با فریاد رسای مرتضی گونه ات، همه ظلم را تحقیر کردی و با صبر جمیل و شگفت انگیزت، تاریخ را به اعجاب و تحسین وا داشتی.

یا زینب (س) ای اسیر سر بلند، تو نباید از هم فرو بپاشی چرا که عاشورا به شانه های تو تکیه کرده است، زانوان تو هرگز نباید بلرزد، کمر راست کن دختر حیدر، باید کودکان وحشت زده و هراسان اهل بیت پیامبر را زیر پر و بالت بگیری، هنوز برای فرو ریختن و شکستن زود است، خیلی زود که تازه اول مصیبت است، خواهر غمدیده ام خیمه ها را به آتش کشیدند می بینی؟ شتاب کن باید کودکان را از خیمه های سوزان دور کنی به چه می اندیشی؟ حتما فکر می کنی این صحنه را پیش تر دیده ای؟ شاید به یاد در سوخته ای افتادی که پهلوی مادرت را.... و یا شاید به یاد مقتل پدرت در محراب کوفه افتادی، و به یاد آشیانه ی شعله ور و به یاد کبوتر سفید خونین بال، ولی اینک برخیز حالا نوبت توست، تو نباید از هم فرو بپاشی، بی تابی ات را پنهان کن، مبادا زنان و کودکان بی تابی ات را به تماشا بنشینند، چرا که تو تنها تکیه گاه این بی پناهانی، نگاه کن به آن سمت می بینی؟ دست آن نامرد به قصد سیلی به صورت رقیه به آسمان بلند شده شتاب کن، شتاب کن خواهر نازدانه ام را دریاب چرا که تو سالار قافله سرهای بر نیزه ای.   

یا زینب سلام الله علیها قامتت را راست نگه دار ای دخت امیر مومنان، ای مادر غم هنوز برای گریه زود است، جلوی بارش اشک هایت را بگیر، زنان و کودکان نباید چشمان بارانی تو را ببینند، آه چه می کنی ای محبوبه ی خدا؟ مگر صدای ضجه و شیون فرشتگان را نمی شنوی؟ لب از رگ های بریده بردار ، ای زینب (س) ، من از آوار آسمان ها بر زمین می ترسم، بلند شو ای اسیر سربلند ، تو قلب این کاروانی، اگر تو بنشینی عاشورا خاموش می شود و خون خدا برای همیشه در نینوا می خشکد.

یا زینب (س) این تو هستی که بعد از عاشورا کتاب سرخ شهادت را باید تفسیر کنی، نامت بلند و جاودانه باد ای دخت گرامی و ستم کشیده امیر مومنان، تو در عاشورا در آن روز عشق و خون به تماشای زیباترین جلوه های هستی ایستادی و با صلابت و استواریت در برابر فریبکاران تاریخ جلوه ی زیبا و ماندگاری خلق کردی، علی وار خطبه خواندی و غرور جاهلی امویان را در هم شکستی و کاخ ستم یزیدیان را متزلزل ساختی، این تو بودی که با اسارت آزادی بخش خویش دفتر ننگین بنی امیّه را در پیشگاه عقل همه ی فرزانگان عالم گشودی و به همه مردمان نشان دادی و آنان را آگاه ساختی که این خاندان (طلقا) آزادشدگان همگی مولفه القلوب هستند.

یا زینب اینک تو مانده ای و این قافله بدون سردار، تو باید سالار این قافله باشی پس باید فریاد برادر از حنجره ی تو بیرون بیاید، باید پژواک صدایت زلزله وار بنیان و اساس کاخ ستم یزید را بلرزاند، اینک ای پیام آور کربلا اگر تو لب نگشایی چه کسی خواهد دانست که در نینوا چه گذشته است، پس فریاد برآور چرا که من بعد این رسالت توست، ای سالار کاروان اسیران سر بلند ، تو در آغاز یک مسیر لایتناهی است، ای زینب این کاروان کوچک تو، چون فرات جاری خواهد شد، جوشان و شعله ور تا ابدیت زمان، یا زینب تو باید سردار قافله کربلا باشی تا در اربعین به انسانها درس های عاشورا را بیاموزی و بگویی که آزادگی و پیروزی در متن فداکاری و خون به دست می آید.

ای دختر امیرمومنان بی شک مصیبت پر گشودن مادرت فاطمه آن قدر بزرگ بود که اندوهی جاودان برای تو باشد، همه می دانیم که تو هنوز محراب خونین مسجد کوفه را از یاد نبرده ای، هنوز طعم برنده ی زهر جعده را بر جگر برادرت امام حسن (ع) به یاد داری و اینک مصیبتی تازه به نام عاشورا، و بدان ای زینب (س) بدان که عاشورا در کتاب کهن تاریخ تنها یک نام نیست، بلکه خورشیدی است که در آسمان بشریت می تابد و زندگی را برای همه آفریده های خداوند به ارمغان می آورد، عاشورا تنها حادثه ای نیست که غبار فراموشی بر آن بنشیند و یاد و خاطره اش ازدل ها برود، موجی نیست که در نشیب آید و کفی از آن بر آب باقی بماند، آتشی نیست که با جرقه ای روشن گردد و با نسیمی گرمای آن به سردی گراید، و برقی نیست که در آسمانی طوفانی بجهد و بی درنگ خاموش شود.

یا زینب اگر خون حسین و یارانش در عاشورا به زمین ریخت ولی با صبر و رنج و اسارت تو معنا یافت، یا زینب آیا می دانی که خاک نینوا زمینش آسمانی ترین زمین است؟ و تشنه ترین واژه ها در این خاک معنی می شوند، یا زینب عطش آب و صبر و عشق و جراحات در تو معنی می شوند چرا که در روز عاشورا شاهد بودی که سم اسبان رذل ترین اشقیا با خون پاک خدا رنگین شد.

یا زینب کبری (س) همانا که آسمانیان التجا به دامان شکوهت برده و زمینیان دخیل به آستانه آسمانی ات می بندند، عاشورا به همراهی با تو می بالد و کربلا همیشه معطر از عطر نام و یاد توست، از مدینه تا دمشق از تل زینبیه ات در عراق تا مقام زینبیه ات در مصر از زمین تا آسمان از عرش تا بهشت، از دل ارادتمند ما تا حریم حرم مشکل گشای تو، فقط تکرار نام آسمانی توست که بر زبان ما جاری است، سلام بر خاک تشنه ای که سرگشته تو را خواند، سلام بر نگاه های مضطرب تو ، سلام بر تو ای بانوی ایستاده بر آتش، سلام بر سوختگی لب هایت، سلام بر گیسوان پریشانت، سلام بر لحظه غریبانه اسارتت، سلام بر قامت خمیده ات، و سلام بر جگر سوخته ات یا زینب (س) برخیز که تو نباید فرو بپاشی.

یا زینب (س) در ظهر عاشورا تاریخ با زبان حسین در کربلا سخن گفت و تو با حنجره ات فریاد برآوردی که در کربلا هیچ چیز تمام نشده است، بلکه عاشورا شروع راه است برای رسیدن به فریاد فرو خفته تو در گلوی زمان که عاقبت این چنین با شکوه و سرخ فواره زد، یا زینب این را همه بدانند فانوسی را که حسین افروخته است به دست تو بر اوج تاریخ نصب خواهد شد و این رسالت توست ای بانوی عشق و عطش، یا زینب حماسه ی سرخ عاشورا وام دار همیشه ی توست، و خاطره ی حماسه آفرینی هایت زینت بخش تاریخ کربلاست.

امشب تاریخ باید بداند که فرزندان علی (ع) بر حق بودند و در روز عاشورا پیام مهم عاشورا را در صفحات تاریخ حک کردند و زینب که حالا رسول کربلا شده است باید این پیام را به گوش تاریخ برساند، او باید استوار بماند به استواری جبل النور، تا پیام رسان کربلا باشد تا تاریخ را زنده نگه دارد، او باید استوار باشد که اگر در کوفه به دست کودکان گرسنه خاندان رسول خدا(ص)‌ نان دادند نان را از دستشان بگیرد و بگوید صدقه بر خاندان پیامبر(ص) حرام است، او باید همچون کوه استوار باشد تا در کاخ ابن زیاد صدایش را به حقیقت بلند کند و خطبه‌های علی (ع) رادر شهر غفلت زدگان دوباره زنده کند، باید وقتی که یزید چوب بر دندان حسین (ع) می ‌زند همچون شیر بغرد و صدای انتقام خدا باشد که در گوش سفاکان زمان باقی بماند و در تاریخ ماندگار شود، آری زینب از امشب پیام آور کربلا شده است پیامی که تاریخ را رقم می زند و راه و مرام حسین را بر صفخاتش حک میکند، امروز امام حسین با همین یاران اندکش مسیر تاریخ را عوض کردند و حالا زینب باید پیام آور این رسالت بزرگ باشد.

آری امشب شام غریبان است که از یک سو بدن های زخم خورده و سر از بدن جدا شده شهیدان بر روی خاک افتاده و از سوی دیگر زنان مصیبت زده و از طرفی بانوی دل شکسته نزد تنها یادگار برادر در خیمه های سوخته او را دلداری می‌دهد، ولی زینب خسته است از فرط خستگی ناگه خوابش می ‌برد و در عالم رویا مادرش را می‌بیند و می‌خواهد شکوه عاشورا را پیش مادر بیان کند، که حضرت فاطمه (س) می ‌فرماید تاب شنیدنش را ندارم چون هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین جدا می ‌کردند من حاضر بودم اکنون برخیز و سکینه را پیدا کن، زینب یک دفعه برخاست هر چه سکینه را صدا کرد او را نیافت سپس با ام کلثوم به دنبال او گشتند و در نهایت عزیز پدر را نزدیک قتلگاه پیدا کردند که دستش را به سینه پدر چسبانده بود و با جسم بی سر پدر درد دل می ‌کرد. 

امشب شام غریبان است و صحرای کربلا می رود که تاریک و تاریک‌ تر شود و گرگان گرسنه در جای جای آن به دنبال دخترکان و طفلان می ‌دویدند تا شاید گوشواره‌ای از گوش آنان بکشند و یا خلخالی از پای آنان بربایند، یا زینب (س) تو چه کشیدی در آن شب سیاه غریبان.

زینب امشب نشسته نماز می‌خواند تا فردا که زنجیر به دستانش می زنند و بر شتران بی محمل سوارش می کنند بتواند سالار قافله ی آزادگان دشت کربلا باشد، و همچون سرو به بلندای نیزه‌ای که سر خورشید را بر خود جای داده است بایستد، آری او باید بایستد تا تاریخ بداند که فرزندان علی(ع) بر حق بودند و این پیغام را باید رسول کربلا به گوش تاریخ برساند، او باید همچون سرو بلند و آزاده در کنار سر برادرش بر نیزه بایستد تا رسالت تاریخی خودش را انجام بدهد. 

شب به نیمه رسیده است و زینب(س) در حال خواندن نماز شب است مانند هر شب، اما این بار بی حسین (ع) ولی این نماز رنگ و بویی دیگر دارد، لشکریان عمر سعد در اطراف حرم قدم میزنند هنوز صدای امام حسین (ع) در هنگام وداع در گوش زینب (س) می پیچد که میگفت خواهرم مرا در نماز شبت دعا کن.

زینب سلام الله علیها فصاحت و بلاغت را از علی، نجابت را از فاطمه، صبر و شکیبایی را از حسن و مظلومیت در عین ایستادگی را از حسین آموخته بود، او روح بلند و رضا بود، حضرت زینب کبری سلام الله علیها در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود.

آری زینب (س) به جهان آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه های زلالش کند، آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد، آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند، مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد، آمده بود تا فریاد بلند مظلومان تاریخ باشد، فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای تاریخ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد.

و ما برای تو می‌نویسیم ای زینب (س) ای آزاده اسیر، ای قامت سبز اعتراض، ای نهال بارور ایثار، ای جاری زلال متانت، ای آیه صراحت و عفت، ای مظهر لطافت و رحمت، آخر چگونه می‌توان تو را گفت و تو را نوشت، ای دخت گرامی و ستم کشیده امیر مومنان، تو در آن روز خون به تماشای زیباترین جلوه های هستی ایستادی و با صلابت و استواریت در برابر فریب کاران تاریخ جلوه ای زیبا و ماندگار خلق کردی، علی وار خطبه خواندی و غرور جاهلی امویان را در هم شکستی و کاخ ستم یزیدیان را متزلزل ساختی.

غروب عاشوراست خیمه‌های سوخته و شبی تاریک و بغض‌آلود شام غریبانی را رقم می‌زند که زینب سلام الله علیها با این همه مصیبت جانکاه به یاری اهل حرم می‌شتابد و به امام خود دلداری می‌دهد، و به راستی باید گفت امان از دل زینب، دیگر از آن همه سرو صدا و ولوله خبری نیست گویا دشت نینوا به خوابی سنگین فرو رفته است اما در دل زنان و کودکان اهل بیت پیامبر خدا غوغایی بر پاست، شب عاشورا با تاریکی خود در راز و نیاز زینب شریک می ‌شود و زینب در این شرایط نماز شب خود را با حالتی نشسته اقامه می‌کند تا نشان دهد این شهادت ‌ها فقط برای ستون اسلام نماز بوده است، از اینجاست که عاشورا در دل تاریخ می ‌ماند چرا که اگر زینب سلام الله علیها نبود عاشورا نیز نبود، یا زینب هنوز هم ندای تو در کاخ کوفه و در کاخ سبز دمشق و در گوش زمان می پیچد و غافلان را بیدار میکند.

 


» داریوش احمد رضا بهمنیار
»» نظرات دیگران ( نظر)





بازدیدهای امروز: 150  بازدید

بازدیدهای دیروز:53  بازدید

مجموع بازدیدها: 387914  بازدید


» ?پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «