آمریکا به خاطر خوی استکباری و خود برتر بینی اش ذاتا کشوری متجاوز، دیکتاتور، جنایتکار و چپاولگر است و زمانی که یک دیکتاتور و متجاوز در سراشیبی شکست قرار بگیرد و از مذاکره سخن بگوید، جنایتکار و متجاوزی ذلیل شده است، و در حالی که نیات و مقاصد شومش برای همه روشن شده است چاره ای جز اینکه دولتش را یک دولت مردمی نشان بدهد ندارد، سران کاخ سفید اینک مجبور هستند به خاطر شکست های پی دی پی شان در سوریه، از مذاکره در ژنو دو سخن بگویند تا بتوانند در این فرصت راه مفری برای خود بیابند و مترصد فرصتی هستند تا خود را از مهلکه در سوریه برهانند.
همه تحلیلگران سیاسی به خوبی واقفند که اگر امریکائیان می توانستند با همکاری هم پیمانان شان و تروریست های القائده وارداتی در هر نقطه ای از سوریه به پیروزی هر چند کوچک و یا کوتاهی برسند، محال بود که صحبتی از مذاکره در ژنو 2 برای کمک به مخالفان سوریه بکنند، و مخالفت و ناراحتی متحدان خود از قبیل عربستان و ترکیه و اسرائیل و فرانسه و غیره.... را به جان بخرند، آنها زمانی که از تهدید به جنگ با سوریه پا پس کشیدند، یعنی جنگ را به ایران و مقاومت باختند و ترس خفت بار خودشان را در پشت زبان دیپلماسی به بهانه نابودی سلاح های شیمیایی سوریه پنهان کردند.
اقتدار و موقعیت باثبات ایران در مقابل آمریکا، و عجز آنها در محاسبه مسائل مالی با انحرافی نزدیک به سی هزار میلیارد دلار بدهی، آنها را به شکستی سیاسی اقتصادی کشانده است، هم اینک دولت امریکا در تمام مسیرهای ممکن در منطقه خاورمیانه و در مقابل سیاست منطقی ایران شکست خورده است و همین باعث شده متحدان عربی منطقه ای و جهانی اش به آمریکا به عنوان کشوری ضعیفی نگاه کنند که به خاطر سیاست های نادرست و شکست خورده آمریکا در منطقه، همه شکست های سیاست های خودشان را در سوریه و در منطقه از چشم امریکائیان ببینند.
ناتوانی آمریکائیان در همین مذاکرات ایران و 5+1 باعث شد ماموریت خود را برای به نتیجه نرسیدن مذاکرات، که از طرف صهیونیست های جهانی و کمپانی ها و غول های بزرگ اقتصادی دنیا، و تراست ها به آنها محول شده بود را به کشور فرانسه بدهند، ماموریتی که تا دنیا دنیاست امریکائیان نمی توانند از زیر بار دستور آنها شانه خالی کنند، زیرا همان ها هستند که سیاستمداران امریکایی را وارد کاخ سفید می کنند.
کارشکنی فرانسه در مذاکرات گروه 5+1 با ایران را نباید جدی گرفت چرا که ما می دانیم فرانسه کشوری ست که نه اهل سیاست است و نه اهل جنگ، و این را تاریخ فرانسه به ما می گوید، و اگر کمی تاریخ فرانسه را مرور کنیم به خوبی می بینیم که در زمان جنگهای امپراطوری عثمانی، فرانسه اولین کشوری بود که در آن جنگ ها، بدون کوچک ترین درگیری و مقاومتی تسلیم می شد و یا در جنگ های جهانی اول و دوم از ترس جنگ و برای فرار از جنگ، همیشه خودش را در بغل کشورهای قدرتمند می انداخت و برای کشورهای هدف فقط طعمه بود نه حریفی جنگی، و با اولین حمله از طرف دشمن بدون هیچ گونه مقاومتی شکست را می پذیرفت و تسلیم می شد، و بهانه اش هم این بود که چون فرانسه مهد تمدن و فرهنگ و ادب جهان است و تاریخ اروپا را در خود جای داده است نباید به جنگ کشیده شود.
در حالی که فرهنگ و عزت و افتخار برای مردم یک کشور جنگیدن برای به دست آوردن عزت و سرافرازی و داشتن ایمان و آزادگی برای مردم آن کشور است، نه داشتن چند موزه که بیشتر اشیا آن هم از دزدی و تاراج میراث ملی و مذهبی کشورهای دیگر به دست آمده است.
فرانسه کشوری است که از ترس جنگیدن، همیشه در تاریخ، بی کفایتی و ترس خودش را برای فرار از جنگ به بهانه میراث ملی اش و داشتن افتخار برای تاریخ خودش، به میان کشیده است، آخر در کدام زمان و در کدام تاریخ اینچنین بوده است که مردم یک سرزمین که در آنجا بزرگ شده اند و خاکی که راه رفتن را روی آن یاد گرفته اند در هنگام جنگ ها به راحتی و بدون هیچ گونه مقاومتی کشورشان را تحویل دشمنانشان بدهند و بعد هم به داشتن تاریخ خود افتخار کنند.
سیاستمداران فرانسه خودشان می دانند که مخالفتشان در گروه 5+1 مزخرفاتی بود که فقط در همان مذاکرات میشد خرجش کرد، و دیپلماسی ایران نباید از سیاست مداران فرانسه گله ای داشته باشند، چرا که لیاقتشان همین است که پادوئی کشورهایی را بکنند که لقمه نانی جلو آنها بیاندازند تا دم شان را چند صباحی برای آنها تکان بدهند، و به خاطر یک مانور نظامی و مقداری نفت پادوی دیکتاتورهای قرون وسطی باشند که حتی رابطه داشتن با آنها، مهد تمدن بودنشان را زیر سوال می برد، و یا نوکر بی جیره و مواجب صهیونیست های بی ریشه ای باشند که از زمان شکل گرفتنشان در دو هزار و پانصد سال قبل آواره بوده اند و هیچ قبله و سرزمینی برای اسکان و عبادت نداشته اند، در حقیقت فرانسه هم اینک مهد آزادی صهیونیست ها و آمریکایی های سلطه گر و متجاوز شده است.
دیپلمات های ایران به این واقعیت رسیده اند که وظیفه شان به دست آوردن اعتماد این کشور و آن کشور نیست، چرا که این کار نه عقلانی است و نه دست یافتنی، بلکه در پی اقداماتی هستند که جلو انتظار و توقعات بی جای آنها را بگیرند، و به بیان بهتر با زبان خودشان با آنها سخن بگویند و با آنها مثل خودشان بازی کنند و اگر زمانی مذاکرات به شکست بینجامد افکار عمومی جهان، ایران را در مذاکرات مقصر جلوه ندهند، شش کشوری که هر کدام ساز خودشان را می زنند و به راحتی می توانند در یک تفاهم پشت پرده، یکی از خودشان را اجیر کرده و ساز مخالف بزنند و کل مذاکرات را با چالش مواجه کنند، سیاست خارجی ایران برای جنگی نفس گیر و پر حوصله برای این شگردهای تبلیغاتی خود را آماده می کند.
عجیب این بود که در این میان، نبود تیم خبرنگاران ایرانی در ژنو بسیار بحث برانگیز بود و مسئولان ایرانی ما در دولت باید جواب این اقدام ناپخته خودشان را بدهند، در ثانی هر چقدر مسئولان تیم هستهای ایرانی درباره روند مذاکرات و محتوای آن فقط کلی گویی کرده و می کنند، ولی در آن طرف مقامات آمریکایی و اروپایی به طور مستقیم و با استفاده از منابع رسانه ای و اشخاص خاص، اظهار نظراتی جهت دار و دو پهلو را در باره مذاکرات به خورد افکار عمومی در جهان می دهند، و در غیاب تیم خبرنگاران ایرانی، سمت و سو و جهت مذاکرات را با راست و دروغ در هم آمیخته، و به هر جهتی که خودشان بخواهند هدایت می کنند.
و باید بپذیریم که نبود تیم خبرنگاران هسته ای ایران در ژنو، اما و اگر های زیادی داشته و دارد، و برای دولتی که تلاش بی سابقه ای را برای آغاز عصر جدیدی از همکاری ها با آژانس انرژی هسته ای و مذاکرات با گروه 5+1 شروع کرده است جای بسی سوال دارد.
دستگاه دیپلماسی ایرانی باید این نکته مهم را در نظر بگیرد که سخت ترین بخش در مذاکرات ژنو، نه در موافقت ایران و گروه 5+1 نیست، بلکه مخالفت ها در داخل گروه غربی است که نمی توانند در بین خودشان به نتیجه ای برسند، زمانی که اوباما اعلام می کند وظیفه ما این نیست که به ایران اعتماد کنیم یعنی از همان اول پایه اصلی مذاکرات را در بی اعتمادی بنا می کند و این دیدگاه کلی امریکا و نظرات سیستم و نظام آنها می باشد، نه نظر شخصی اوباما، و همانطور که خط قرمز ایران غنی سازی ست، خط قرمز امریکا و غربیان هم رضایت اسرائیل است.
به تدریج روند مذاکرات و موضع گیری های کشورها در گروه 5+1 همانند موضع گیری اخیر فرانسه خواهد شد و امیدی به ادامه مذاکرات نیست و برای ایران هیچ نتیجه ای مطلوبی نخواهد داشت، چرا که در این دور از مذاکرات فرانسوی ها حرف خودشان را نزدند، بلکه به نوعی دیدگاه کلی امریکا، اسرائیل و غربیان را به نمایش گذاشتند، اینها هر کدام جداگانه وظایفی را به عهده دارند که در مسیر آن حرکت می کنند و کاملا با یکدیگر در به شکست کشاندن مذاکرات هماهنگ هستند.
درست است که حضور ما در مذاکرات نشان از آن دارد که ثابت کنیم اهل منطق و دارای گفتمان بر اساس برابری و عدالت هستیم و این آمریکا و غربی ها هستند که می خواهند همه مسائل خود را از طریق زور و فشار و مکر و حیله دنبال کنند و چون امکاناتش را در اختیار دارند خود را محق می دانند که باید در مذاکرات حق بیشتری را مطالبه کنند، ولی اگر ایرانیان می خواستند همچین تفکر زورگویانه و ابلهانه ای را آن هم بعد از سی و چهار سال بپذیرند که به فرموده رهبر معظم انقلاب چرا انقلاب کردند، هر نوع پاسخ شتاب زده مسئولان مذاکره کننده ایرانی به هر گونه تقاضاهای غیر قابل قبول آنها در عرصه عمل، به معنی تشویق آنها برای ادامه اقدامات خسارت بارشان و تشدید دشمنی های شان علیه مردم و نظام ایران تلقی می شود.
دیپلماسی ایران باید این را بپذیرد و باور کند که آمریکائیان جدای از دشمنی با ملت ایران، برای بهبود وجهه خودشان هم که شده، بیشتر خواهان مذاکره با ایران هستند، تا ایران خواهان مذاکره با آنها باشد، وقتی که وزیر امور خارجه آمریکا به صراحت می گوید: حقیقت این است که ما تحریم ها را صرفا به خاطر تحریم ها اجرایی نکردیم این کار را کردیم تا بتوانیم مذاکره کنیم، پس اینها نشان می دهد که آنها بیشتر از ایران خواهان مذاکره با ایران هستند، و چون دولت آمریکا ذره ای هم قابل اعتماد نیست، از همین رو هوشیاری و بصیرت مسئولان ایرانی در مواجهه با آنها بسیار سنگین و حساس است.
سران کاخ سفید بارها گفته اند و می گویند که سیاست آمریکا مهار ایران است نه توافق با ایران، و این حرکات و گفتار مقامات امریکایی در موضوع مذاکره با ایران، بهترین پاسخ به افراد ذوق زده کشور خودمان می باشد که رویکردی خوش بینانه به مذاکره با آمریکایی ها دارند، در حالی که عقل و منطق حکم می کند دولت و مردم دست روی زانوی خود بگذارند و حماسه اقتصادی را رقم بزنند، و ما ضمن حمایت همه جانبه از دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران، باید از ایجاد انتظار و امید خلاف واقع پرهیز کنیم، و بپذیریم که توهم پراکنی و خیال پردازی به جای واقعیت ها، شیوه درستی در مقابل واقعیت ها نیست.
آنچه مسلم است ایران باید در مواجهه با اینگونه درخواست ها و دو رنگی های غرب در بازی با کلمات، باید بسیار هوشمندانه و خردمندانه عمل کند وگرنه ممکن است با پای خود به ورطه ای کشیده شود که بر اساس یک سناریوی چند مرحله ای و از پیش تعیین شده و توطئه آمیز طراحی شده باشد، چرا که آنچه که بر زبان اوباما و یا وزیر خارجه آمریکا بیان می شود در واقع نظرات خودشان نیست، بلکه نظرات یک سیستم و نظام است و وظیفه اصلی دستگاه دیپلماسی ایران در سیاست خارجی باید موضعگیری های بسیار متفاوت آمریکا را در شرایط حاضر به مسائل قابل فهم تری برای مردم ایران تبدیل کند.