منطقه و بیداری اسلامی
آقای روحانی در زندگی اش در رده های بالای نظام، عهدار دار مسئولیت های بزرگ بوده و بیشتر از هر کسی می داند دشمنی آمریکائیان را با ایران پایانی نیست، ولی ایشان مدتهاست که تن به سازش با ظلمِ آمریکا را داده، ولی جرات بازگو کردنش را ندارد.
چرا که در باور دشمنی آمریکائیان با ایران، اگر هیچ سانتریفوژی در ایران نچرخد و تمام پیچ و مهره های هسته ای ایران را باز کنند و ببرند، ایران همه موشک هایش را به آنها بدهد، ایران دست از حمایت حزب الله لبنان و حماس و فلسطین و سوریه و مظلومین جهان دست بردارد، حتی اگر ایران رژیم اسرائیل را به رسمیت بشناسد، حتی اگر جمهوری اسلامی سقوط کند و دیگر اسمی از انقلاب اسلامی در دنیا نباشد، و یک نظام سر سپرده همچون رژیم خائن پهلوی در ایران سر کار بیاید که زیر نفوذ آمریکا باشد، باز هم دشمنی آمریکا با ایران تمام نخواهد شد، چرا که تازه بر می گردند به زمان شاه، و این یعنی اینکه در مردم ایران یک ظرفیت عظیم برای نابودی سلطه گران و حمایت از مستضعفان جهان وجود دارد، که اگر می خواست این ظرفیت از بین برود، در این سی و هفت سالی که ظالمانه ترین جنایات، تحریم ها و قساوت ها را که در حق مردم ایران انجام دادند باید این ظرفیت از بین می رفت.
این ظرفیت عظیم، برای آمریکای چپاولگر، یک خطر امنیتی و برای اسرائیل غاصب، یک خطر موجودیتی محسوب می شود، و چون امنیت اسرائیل، اولویت اصلی آمریکاست، در نظر آنها هیچی فاجعه ای بدتر از برگشت ایران به دوران قبل از تحریم ها نیست.
آمریکا تنها سلاح اش علیه ایران همین تحریم هاست، و در نظر آنها ارزشش خیلی بیشتر از همه دشمنی ها و اقدامات جنایت کارانه شان است که تا به حال علیه مردم مظلوم ایران مرتکب شدند.
فقط دو کشور ارزش این تحریم ها را می دانند، اول خود آمریکائیان هستند که بخواهند آن را از دست بدهند، و دوم ایران، که می خواهد آن را به دست بیاورد.
برای آمریکائیان ماندن تحریمها و اضافه کردن تحریم ها، راهی قدیمی بود برای رسیدن به یک هدف جدید، ولی برای دولت آقای روحانی، امتیاز دادن به آنها به امید برداشتن تحریم ها، راهی جدیدی بود برای یک هدف قدیمی.
برای آمریکائیان تحریم ها هدف نبودند، یک ابزار بودند برای رسیدن به هدف ، ولی برای دولت آقای روحانی، لبخندها ابزار بودند برای هدفی که قیام کربلا را درس مذاکره می دانست.
سیاست آمریکائیان در مذاکرات طوری است، که پیوسته از ایرانیان چیزهائی بخواهند که ایران نتواند به آنها بدهد، هر چیزی هم که ایران به آنها بدهد، محال است آنها راضی شوند، این تاکتیکِ راهبردی آنها در مذاکرات است.
همه اینها را آقای روحانی و هم فکران خود فروخته و خود باخته اش می دانستند، ولی متاسفانه دولتمردان یازدهم که رقیق شدهِ اصلاحات و کارگزارانی ها هستند، از همان اول نه سیاستمدار بودند، نه انقلابی و نه قهرمان، چون باور آنان کدخدا بودن آمریکا در جهان است، دلیلش هم این است که آقای روحانی و تیم فکری اش، اصلا نمی خواهند ماهیت نظام ظالمِ آمریکا، و تهدید دار بودن رژیم اسرائیل را که بر تهدید و ظلم بنا گردیده اند را بپذیرند، چرا که این دو کشور همیشه تهدید و ظلم می کنند، یا ادعا می کنند که مورد تهدید و ظلم واقع شده اند.
آقای روحانی و همکارانش در دولت فهمیده اند که توافق برجام در جامعه مخالف حکمت و مصلحت مردم بود، و یک ضد ارزش شناخته می شود، و حمایت از طرز تفکر برجام اینک به یک ننگ تبدیل شده است، چرا که برجام برای برداشتن تحریم ها و شفاف سازی هسته ای بود، ولی اینک ادعاهای موشکی و منطقه ای و حقوق بشری، جایگزین عربده کشی های هسته ای برای تحریم های جدید شده است.
برای همین آقای روحانی بعد از چهل ماه سازش و وادادگی و ناشایستگی تصمیم گرفته، کلید تدبیرش را با سوخت پیشران هسته ای در سخنرانی هایش غنی سازی کند، و این خسارات محض و خیانت آمیز را به پای همه مسئولان نظام بیندازد.
در مذاکراتِ برجام، ارزش های انقلاب و حُریت ایرانی را جهل جماعتی به یغما بُرد که کربلا را درس مذاکره می دانست، برجام یک درس بود و همین یک درس برای مردم ایران که انسان های با هوشی هستند دنیایشان را کفایت می کند، چون به هر چیزی که از داخل برجام به آن نگاه می کنند، فرق می کند تا از خارج برجام به آن نگاه کنند.
از همان روز اول، تصمیم آقای روحانی و همکاران بسیار ثروتمندش این بود که پیشرفت و رشد اقتصادی فقط از طریق مذاکره و سازش با آمریکا ممکن می شود، بارها در طی مذاکرات به آمریکائیان باج دادند، کوتاه آمدند، و با اینکه می دانستند نفع خاصی در این مذاکرات برای مردم وجود ندارد، باز هم آن را می پذیرفتند، چون در مذاکرات به دنبال تعامل و سازش با آمریکا بودند، نه حل موضوع هسته ای، و این مذاکرات اینها را به هدفشان نزدیک می کرد.
آقای روحانی باید قدرت استدلال اش را بالا ببرد، نه قدرت صدایش را، ملت ایران اگر بخواهند قضاوت درستی در باره توافق برجام بکنند، می بینند سه سال قبل که آمریکا شروع مذاکرات با این دولت را شروع کرد، تنها سلاح اش علیه ایران فقط تحریم ها بودند، الان هم تنها سلاح آمریکا علیه ایران تحریم ها هستند.
آمریکائیان قطعا هنوز قدرت برای تحریم دارند، و هر چقدر هم که آنها تحریم جدید صادر کنند، اما ایران با فراوانی اندیشه های انقلابی اش، توانائی دانشمندانش، همراه با نصایح و فرامین مقام معظم رهبری از آنها پیش خواهد افتاد، ظرفیت ایرانِ تحریم شده امروز، بسیار قدرتمندتر از ظرفیتِ ایرانِ تحریم نشدهِ 37سال قبل است، بلی آنها قدرت تحریم دارند، ولی حالا وضع فرق کرده، هر آدم عاقلی با دیدن قدرت و نفوذ عظیم ایران در منطقه می فهمد که باید به آمریکائیان گفت دیگر مهمانی تمام شده است.
آقای روحانی باید چشم باز کند نه دهان، باید ببیند آیا تدبیر و اعتدالش همین برجام بود؟، برجامی که هنوز هم درون آن یک دیکتاتور پنهان است، برجامی که روسیاه مانده به عبرت روزگار، برجامی که در آن بیشتر ریاکاری و عوام فریبی نقش آفرینی کرد، برجامی که توافق بد را بهتر از توافق نکردن می دانست، برجامی که بیکاری، تورم، مشکلات معیشتی، رکود و ... هیچ کدام با آن حل نشد، برجامی که بانی آن آقای روحانی بود و منتقدان و دلسوزان انقلاب و نیمی از مردم ایران را بی سواد، ترسو و کاسبان تحریم خواند و آنها را به جهنم فرستاد.
اکثریت افراد در دولت یازدهم چون شخصیتی انقلابی ندارند، نمی توانند از شخصیت انقلاب دفاع کنند، مذاکره در دنیای دیپلماسی مفهوم و معنای ویژهای دارد، آداب لبخند زدن با آداب مذاکرات تفاوت می کند، کم خندیدن به وزیر جذبه بیشتری می دهد، وزیری که در باورش کلمه دشمن به کار نرود، قطعا همه منافع ملت را به دشمنان ملت می دهد.
مردم ایران غرور و غیرت شان را از اسلام و انقلاب به یادگار دارند، نه از برجامی بی عرضه که تنها دارائیش یک زبانِ دراز است، این دولتیان باید شرم کنند که خود در لباس انقلاب، دامِ ام الفتنه آمریکا شده اند، آقای روحانی بازنده خُدعه دشمنان، و خیانت یاران دروغین خود شد، یاران و سفیهانی که روحانی و همفکرانش را زیر نفوذ خود گرفته اند و هر چی در گوششان زمزمه می کنند اینها با فریاد می گویند.
مذاکرات برجام خوب و به سزا بود، ولی ای کاش، دولت خیانت برجام بر دامن نمی داشت، امروز مردم در دادگاه عبرتِ برجام، چشم به اعجازِ تدبیری دوخته اند که مذاکرات بُرد بُرد را به مذاکراتِ بُردند بُردند تبدیل کرده اند، و ثابت کردند که این تدبیر، تابوت عقده هاست، تباه می کند، ولی شفا نمی دهد.
کم کم مردم از تمام زوایای گفتگوهای رد و بدل شده در اتاق های گفتگوهای محرمانه مطلع می شوند، و می فهمند این لیبرال های کدخدا زده چقدر مُستَعدِ حقارت و دَدمنشی علیه نیروهای مُخلص انقلاب هستند، کم کم همگان خواهند فهمید، این افراد و جریانات درون دولت، که اکثرا اشراف ماآبی اند، سخت شیفته رابطه با آمریکا هستند، و اگر هم نمی توانند اکنون حرف دلشان را برای سازش با آمریکا به طور علنی بگویند، چون بعد از فتنه88 ، شجاعت شان را در مصاف با انقلاب، با ترسی آمیخته به شرم باخته اند.