در این برهه حساس از تاریخ پر فراز و نشیب کشور عزیزمان ایران، زمانی یک رئیس جمهور می تواند روند پر شتاب و با سرعت زیاد را به وجود بیاورد، که مبانی را درست انتخاب کرده باشد، توده مردم ایران با هر سلیقه ای رئیس جمهوری می خواهند انقلابی با وظیفه ای سنگین و حساس، با مدیران ارشد اجرایی قوی و کارآمد، که مدیریتی داخلی و خط امام را شناخته باشد، رئیس جمهوری که در گام اول دوست و دشمن را بشناسد و مرز بین این دو را درک کند.
در این انتخابات نه روی نظریه های آقای روحانی میتوان حساب باز کرد و نه روی وعده های آقای جهانگیری، چرا که رونق اقتصادی ایران کاریست بسیار سخت، نباید کسی رئیس جمهور شود که بعد از چهار سال مشخص شود هیچ برنامه ای برای بیکاری و اشتغال جوانان نداشته است.
آقای روحانی باید بداند همیشه یک رئیس جمهور را حماقت اطرافیانش زمین می زند، مردم نمی گویند اطرافیان رئیس جمهور بد بودند، می گویند رئیس جمهور بد بود، نمونه اش آقای جهانگیری که بعد از چهار سال که معاون اول روحانی بوده، حال جهانگیری خود را از اقدامات دولت روحانی جدا می داند، و به عنوان یک اصلاح طلب به میدان آمده است نه اعتدالی، و این یعنی اینکه آقای جهانگیری چهار سال است در راه دولت روحانی قدم برداشته و دستش خالی است و در مناظره ها دقیقا شعار بیست سال قبل اصلاح طلبان را می دهد.
مسئولان دولت یازدهم باید می فهمیدند که باید به عشق خدا به مردم خدمت می کردند، چرا که فقط در کنار همین مردم می توانستند تطهیر شوند، مقام معظم رهبری پیوسته روشنگری می کنند تا مردم آگاه شوند و مسئولان کمتر فریب بخورند، ولی اینک به جای این دولت ناکارآمد، ایشان شرمنده مادران جوان بیکار جامعه می شوند، این رهروان دل شکسته و دلواپسان انقلاب هستند که قلب شان برای خدمت به مردم ایران می تپد، نه دولتی که دلواپس مذاکرات نشد، در عوض ملعبه دست آمریکا شد.
ولی اکنون به لطف خداوند تبارک و تعالی، رئیس جمهور حجت الاسلام رئیسی می آید، با یاوری انقلابی همچون دکتر سعید جلیلی ، اینان اهل عمل هستند، راستگویند نه دروغگو ، خدا ترس اند نه فریفته شیطان ، این دو می آیند تا پایشان به فرمان رهبری باشد، اینها به اطاعت دلخوش اند به دست پر و خالی برای خودشان و اقوامشان فکر نمی کنند.
این دو بزرگوار همچون کارنامه گویای آینه وار شان، که در طول عمر پر برکت شان از خود به جا گذاشته اند، مکلف به انجام تکلیف هستند ، می آیند و دعای خیر بندگان خدا را با خانه های میلیاردی در این دنیا عوض نمی کنند ، می آیند تا خنده کنند برای مردم، گریه کنند به جای مردم.
توده مردم در آقای رئیسی کسی را می بینید که مخاطب نفس آنهاست، حجت الاسلام رئیسی همان چیزی را می گوید که توده مردم ایران می گویند، رئیس جمهوری با معاونانی که فقط به عشق خدا به مردم خدمت می کنند، مردم باید بدانند چه تغییر و تحول مثبتی قرار است در ایران اتفاق بیفتد، اینک هیچ بن بستی در رای دادن به آقای رئیسی وجود ندارد.
رئیس جمهور باید معقول و به قائده حرف بزند، ولی آقای روحانی در سیاستی غیر انقلابی و غیر عقلانی، دچار تناقض گوئی شده، در مناظره ادعای راستگوئی می کند ولی همان دم دروغ می گوید و تهمت می زند، چند دقیقه بعد که دروغ و تهمت اش با مدرک ثابت می شود، به جای عذر خواهی، دروغ خود را تفسیر می کند، ادعا می کند من گفتم #اگر چند میلیون توریسم به کشور بیاید، من شش میلیارد دلار پول و چهار میلیون شغل ایجاد می کنم.
در واقع آقای روحانی می گوید من فقط یک نظریه به مردم تحویل داده ام نه قول کار و رونق اقتصادی، با این حساب الان هم سخنان آقای روحانی و جهانگیری در حل مسائل کشور نظریه پردازی است نه راه حل اقدام و عمل، مردم ایران رئیس جمهوری می خواهند که مرد عمل باشد، نه کسی که نظریه پردازی کند، نظریه پردازی که دیگر احتیاجی به کلیدِ تدبیر نداشت، که روحانی چهار سال سوزنش روی کلیدِ تدبیر گیر کند.
مردم ایران توقع دارند آقای روحانی در حد فهم و شعورشان با آنها سخن بگوید، مردم ایران هویت دارند، حدود و حقوق دارند، جوانان این مرز و بوم هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران قلب هایشان را برای امنیت ایران به گلوله ها نسپرده اند، سینه های شان را سپر انقلاب نکرده اند، تا آقای روحانی از مردم بخواهد انقلاب را فراموش کنند، ادعا کند انقلابی بودن شش ماه تا یک سال است نه37 سال، و خواستار فراموش کردن انقلاب توسط مردم شود.
آقای روحانی حقیقت را گم کرده، اعتقادات و اندیشه های دینی و باورهای خودش را به بازی گرفته، هر روزی سخنی غیر از سخن دیروزش می گوید، ایشان خلق و خوی اشرافی و خود باختگی مقابل غرب را در خودش و دولت اش نهادینه کرده است.
اگر امام خمینی (رضوان اله علیه) فرمودند: نگذارید این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد ، منظور آن بزرگوار مسئولانی همچون این دولت و شخص آقای روحانی بوده، اصلا ریاست جمهوری آقای روحانی در این چهار سال بدون انقلاب ارزشی نداشت ، هم چنانکه انقلاب بدون خون شهدا قداستی نداشت.
هر انگشتری نگینی دارد، و وصیت نامه امام راحل نگین انگشتری این انقلاب است، و بهتر است آقای روحانی صحیفه نور امام راحل را که نخوانده بخواند، تا بار دیگر از فراموش کردن انقلاب سخن نگوید.
انقلاب اسلامی انقلابی بود به رهبری امام خمینی (رضوان اله علیه) و توسط مردمی به حرکت در آمده که لباس غفلت و سستی قرن ها را از تن به در کرده بودند، ولی وقتی برای دولت آقای روحانی اسلام مطرح نباشد، انقلاب مطرح نباشد، مردم مطرح نباشد، فقط خودشان مطرح باشند، نتیجه اش این می شود که در مناظره ها دستشان خالی باشد.
مگر غرور مفرط آقای روحانی و معاونان و مشاورانش نبود که از سر بی بصیرتی و مهم تر از سر نادانی گول وعده های دشمن را خوردند، به دشمنان ایران لبخند زدند، با آنان هم قدم شدند و آنها را مودب یافتند، در عوض مردم ایران را بی سواد، بزدل، ترسو ، بی شناسنامه و هزار چیز بی اهمیت دیگر یافتند.
تفکر این دولت سم مهلکی برای انقلاب پیشرفت ایران و خود باوری جوان ایرانی است، این متصدیان ناشایسته دولت برایشان نه آرمان های امام راحل مهم است، نه خون شهدا ، نه معیشت و رفاه مردم و نه پیشرفت کشور، نداشتن هیچ برنامه مدونی برای اداره کشور و امید واهی به غرب، در طول چهار سال باعث شد کمر مردم و جوان ایرانی زیر بار بیکاری و گرانی و رکود ، در انتظاری سه ساله خم شود، جوانان بیکار و کارخانه دهها ساله ورشکست شوند.
دریغ و درد که در این چهار سال راه طولانی انقلاب طولانی تر از آن شد که فکر می کردیم، ولی مردم تا جائی که مصلحت انقلاب اقتضا می کرد با این دولت مدارا کردند، مردم ایران به نصیحت بسنده نمی کنند و در انتخابات پیش رو به اینها حالی می کنند که انقلاب چیست و چرا باید به جایگاه و ارزش های انقلاب احترام گذاشت، مردم با یک نه بزرگ به روحانی و جهانگیری، کاری می کنند که این دولتیان و فرزندانشان و فرزندانِ فرزندانشان دیگر هیچ گاه به کدخداها امید نبندند، و برای همیشه از صحنه سیاسی مملکت دور شوند، نزد ملت ایران فقط جسد سیاسی اینهاست که از خودشان بیشتر ارزش دارد، و می تواند باعث عبرت دیگر رجل مملکتی شود.