آقای روحانی باید بداند الان دیگر فرار از علت و انکار تدبیر وجود ندارد، ایشان تدبیر خودش را شاخص دولت و نماد رفاه اقتصادی مردم ایران قرار داد و امروز ثابت شد تدبیری که خدا به لیبرال ها داده از انتقاد سازنده انقلابی ها بهتر و کاراتر نیست چرا که این تدبیر فاسد و پر از رانت و اختلاس مثل سلول های سرطانی همه پیکره نظام مدیریتی کشور را فرا گرفته است.
تدبیر آقای روحانی این بود که نود درصد از معاونان و وزرا و افراد کابینه اش را از اصلاح طلبان و کارگزاران و افراد ستادهای موسوی و کروبی انتخاب کرد، که وجه مشترک همه آنها همکاری در فتنه سبز بود و هیچ تضادی در منافع و عواید حاصل از آن با هم نداشتند.
آقای روحانی باید بداند تاوان نادانی نابودی نیست، ایشان ترکیبی از نیروهای امنیتی جریان اصلاحات و کارگزارانی را از گورستان سیاسی فتنه 88 بیرون کشید و راهی کلیدی ترین مراکز تصمیم گیری قوه اجرایی و اقتصادی کشور کرد، وزرا و معاونانی که غالبا به دلیل تحصیل در غرب نسبت به دین بی تفاوت و حتی عِرقِ ملی هم ندارند، اینها چون شخصیتی انقلابی ندارند لذا نمی توانند از منافع مردم و انقلاب دفاع کنند و به خاطر نداشتن تخصص و تعهد در همه کارهای مملکت درمانده اند.
این جریانات سیاسی درون دولت روحانی از همان سال92 به مسیر انقلاب اعتقادی نداشتند و معتقدند پیشرفت و توسعه اقتصادی امکان ندارد مگر از طریق ارتباط و تعامل با آمریکا و از همان سال به بهانه حل مسئله هسته ای به دنبال رابطه و تعامل با آمریکا بودند، هدف آقای روحانی در مذاکرات با آمریکا چیزی نبود جز ایجاد هزینه از جیب ملت ایران برای دوستی با آمریکا، ایشان می خواست با آمریکا رابطه برقرار کند تا مردم ایران را به کسانی بشناساند که آقای روحانی را بهتر از ما می شناختند.
اینها به شدت شیفته رابطه با آمریکا هستند و این طبیعی بود که روی این شیفتگی خود، تعامل با جهان، تنش زدایی، اعتماد جهانی، رشد اقتصادی، عزت پاسپورت ایرانی و غیره بگذارند، نتیجه این شیفتگی ها این شده که اینک امتیازات موهومی را از اروپائیان مطالبه می کند که در مذاکراه با آمریکا از دست داده اند.
اتفاقا آقای روحانی اگر زبان دنیا و سلطه گران جهان را می فهمید باید می دانست که آنها از بمب هسته ای نمی ترسند، در نظر آنها ارزشهای انقلاب اسلامی از هزاران بمب اتمی خطرناک ترند، چون این ارزش ها آنقدر محبوب هستند که می توانند قلب ها را فتح کنند و نظام استکباری آمریکا را از بین ببرند.
آمریکائیان فهمیده اند مسئولان این دولت نه در پیروزی انقلاب و نه در تداوم آن هیچ نقشی نداشتند و بعضی پست های حساس کشور را در دست گرفته اند، لذا با مذاکره نه تنها برگ برنده هسته ای کشور را از اینها گرفتند بلکه عامل تحریم های بیشتر هم شدند و امروز هم هیچ تضمینی نیست همانطور که دولت روحانی به جای رونق اقتصادی رکود را حاکم کرد، حال به جای ثبات جنگ را بر کشور حاکم کند، زیرا اصلاحاتی و اعتدالی و کارگزارانی بودن در واقع سرپوشی است برای هدف اصلی این جماعت، یعنی تضعیف رهبری و در نهایت نابودی انقلاب، این را آقای روحانی و هم فکرانش در بحبوحه مذاکرات با آمریکائی ها با تهمت ها و بد زبانی ها و فحاشی هائی که به منتقدان نسبت می دادند ثابت کردند.
اکثریت این متصدیان ناشایسته دولتی فرزندان ریا و ریاست اند، اینها تشنه قدرت و ثروت و شهرت اند و برای رسیدن به آن از هیچ کاری رویگردان نیستند و روحیه جمود، تعصبات کور و یکدندگی از مشخصات بارز ایشان است و توهین ها و بدزبانی ها و فحاشی های اینها به منتقدان هم در واقع پوششی برای نقاط ضعف شان بود، اینها به خاطر غرور و تعصبی که دارند هر نقص و کمبودی را برای خود به نوعی یک شکست تلقی می کنند، اینها تنها موفقیت ها را می پذیرند و شهامت پذیرفتن اشتباهات خود را ندارند و روش مذاکره کردن اینها و رسیدن به توافق شتاب زده برجام با آمریکائی ها در واقع پوششی برای نقاط ضعف شان در مذاکرات سالهای 82 تا 84 بود، چرا که روحیه اینها نداشتن اخلاق قدرت است.
مشکل اصلی آقای روحانی و هم فکرانش در جریان اعتدال و اصلاحات و فتنه سبز یک بحران فاسدِ عمیقِ اخلاقی در قدرت است، این جریانات رابطه فاسد و خیانت آمیزی با قدرت دارند و ما باید همه انگیزه ها، رفتارها و سخنان آقای روحانی و دولتش را در نداشتن اخلاق قدرت ارزیابی کنیم.
اگر آقای روحانی به راستی می خواهد مشکل معیشت، اشتغال، ازدواج، تورم و گرانی و آسیبهای اجتماعی جامعه را کاهش دهد لازمه آن وجود مدیرانی با ملاک ها و معیارهای تفکر انقلابی در هر سمتی است، چون این انقلابی ها هستند که مرد ایمان و عمل هستند و در این زمانه ما تفکر انقلابی نداشتن و با تفکر انقلابی کار نکردن نه می تواند ضامن تداوم امنیت باشد و نه ضامن بهبود اقتصاد کشور، زیرا انقلابی بودن چنان قدرتی به انسان می دهد که می توان برای مذاکره با ابرقدرت ها پیش شرط گذاشت، انقلابی بودن نه تنها یک عقیده و هدف بلکه شیوه ای برای تصفیه جسم و روح یک انسان است، افراد و جریان های انقلابی حاضرند جهت رسیدن به حقیقت خواسته های خود را قربانی کنند ولی جریانات غیر انقلابی و لیبرالی حقیقت را قربانی خواسته های فاسد خود می کنند و در این زمانه ما تنها تفکر انقلابی می تواند ادامه راه پر اقتدار جمهوری اسلامی و یگانه راه نجات اقتصاد ایران باشد.
تفکر انقلابی می تواند بصیرت و شهامت یک انسان را بالا ببرد و ایمان انسان را تقویت کند و روحیه حق طلبی و عدالت خواهی و ظلم ستیزی انسان ها را شکوفا کند، انقلابی بودن حتی یک جهان بینی هم محسوب می شود چون داشتن ارزش های انقلابی خود به تنهائی یک سلاح علیه ظلم و بی عدالتی است، برعکس برخی افراد غیر انقلابی که بعد از چهل سال هنوز مسئله خود را با انقلاب اسلامی روشن نکرده اند و در زنجیرها و گره های روحی خود درگیر هستند، اینها با ثروت و قدرت و تعصبات بی جا کور شده اند.
انقلابی بودن یعنی مردم را در جهت آرمان های والای انسانی الهی به حرکت در آوردن، نه همچون غیر انقلابی هائی که در درون دولت روحانی و گاها در مجلس به نام امام در پی نابودی افکار والای امام اند، تفکر انقلابی مدیون انقلابی است که امام راحل پرچمدار آن بود هم از نظر شکل و استیل، و هم از لحاظ حرکات و فنون و الگوها، تفکری که سرمشق حال و آینده ماست.
اگر انسان به این نتیجه برسد که چه قدرت و نیرویی در انقلابی بودن نهفته است و تلاش کند که این نیرو را در مسیر خدمت به مردم به کار گیرد قطعا پیشرفت های زیادی به دست می آورد چون انقلابی بودن دانشی است که می تواند قوه تعقل هر فردی را افزایش دهد و فقط تفکر انقلابی است که می تواند به یک انسان کمک کند هر مشکلی که ذهن او را به خودش مشغول کرده را کاملا حل کند، انقلابی بودن یک جز مهم از بزرگواری یک انسان است که متاسفانه برخی سازش کاران فاسد درون دولت روحانی از داشتنش محروم اند.
تنها خواسته بچه های انقلابی این است تا خدا وسیله ای برایشان قرار دهد تا در وقت سختی بتوانند دین خدا را یاری دهند، ولی تنها خواسته اصلاح طلبان و اعتدالیون این است که با دادن آدرس های اشتباه مشاوره ای، دولت ها را از رسیدگی به امور اقتصادی مردم غافل کرده و قوه مجریه را تنها به حاشیه های بی حاصل تشویق کنند.
یک سیاستمدار غیر انقلابی و لیبرالی هر چه نادان تر، بی کفایت تر و خائن تر باشد، متعصب تر و لجوج تر می شود و هرگز زیر بار حرف حق نمی رود، بعضی از این افراد فاسد و متعصب شاید در خانه های پنجاه میلیارد تومانی زندگی کنند و ثروتمند باشند ولی به لحاظ قوه عقلی ذلیل اند، حقوق های نجومی، رانت ها، اختلاس ها و وام های کلان عقل و دین خیلی از این مسئولین را ضایع کرده است و در حالی که امروز روز بزرگ مبارزه تاریخ حق و باطل است ولی خدا روی اینها را سیاه کند که هنوز هم به باطل کمک می کنند و از حق روی بر می تابند.
برای ملت ایران جسد سیاسی توافق کنندگان برجام ارزشش خیلی بیشتر از خود برجام است، چون فقط نقلِ توافق خیانت بار برجام نیست، این لیبرال ها به خاطر حسادت و لجاجتی که با بچه های انقلابی داشتند نتوانستند در مذاکرات برجام و مذاکرات سعدآباد سال 82 درست فکر کنند و قدرت تشخیص خود را حتی به عنوان یک تکنوکرات لیبرالی از دست دادند، این افراد و جریانات روحانی را زیر نفوذ خود گرفته اند و هر چی در گوشش زمزمه می کنند او هم با صدای بلند تکرار می کند.
اختلاف عقیده میان لیبرال های غربی با بچه های انقلابی از نوع یک اختلاف دیدگاه سیاسی نیست، بلکه کاملا بنیادی، ماهوی و ایدئولوژیک می باشد و امروز تمام مشکلات کشور در اثر حاکم شدن تفکر غیرانقلابی و لیبرالی درون دولت است که نود درصد مدیران ما را شامل می شود.
این غیر انقلابیون لیبرالی درون دولت، آزادی خواهانِ پاره وقت هستند، اینها وقتى به قدرت می رسند دیکتاتور می شوند و وقتى خارج از قدرت هستند نقش اپوزیسیون را بازى می کنند، اینها اگر به خواسته های سازش کارانه و نامشروع خود نرسند هر کاری می کنند و دلسوزان به نظام را در هر مقامی می کوبند، ولی انقلابیون واقعی نه برگشت می شناسند و نه توقف، مقدماتی راهی را هم که در پیش دارند از قبل فراهم کرده اند، بچه های انقلابی آموخته اند که چگونه فکر کنند تا از دل آن ، کاری ترین ایدهها برای ضربه زدن به پیکره استکباری شیطان بزرگ بیرون بیاید.
آقای روحانی و هم فکرانش باید بپذیرند که برجام طلیعه بی تدبیری بود چرا که تمامی تحریم های بالفعل آمریکا را بالقوه کرد، آمریکا دشمن بالفعل ماست و این مذاکره با آمریکاست که دشمن بالقوه ماست و مسئله مذاکره ایران با آمریکا نه تنها امروز قابل حل نیست بلکه شاید اساسا قابل حل نباشد، چون بین مردم انقلاب کرده ایران و آمریکای جنایتکار هیچ مذاکره ای متصور نیست.
مذاکره مجدد با آمریکا از طرف همین افراد در روزنامه ها و سایت های زنجیره ای اصلاحات و کارگزارانی های فتنه سبز ، در واقع ارسال پالس به ترامپ برای تحریم و فشار بیشتر به مردم ایران است و تا مذاکره برای لاشه متعفن برجام با بهانه جویان سرکش آمریکائی و اروپائی ادامه داشته باشد، تحقیر و تهدید و تحریم به مردم ایران وجود دارد.
در حالی که آقای روحانی در مجلس سوگند خورده که از کیانِ اعتقادات و مذهب و مصالح ملی ایران حفاظت کند ولی شواهد و وضعیت موجود در کشور به وضوح نشان می دهد که دولت روحانی توان و تخصص لازم برای تشخیص مصالح ملی کشور را ندارد و از اول هم شناخت دقیقی از توده های مردم ایران نداشتند و آنچه به نام جریان تدبیر و امید مطرح شد دارای پایگاه گفتمانی از هیچ نوع از طبقات اجتماعی نبود.
اینها طی پنج سال گذشته در بسیاری از موارد به مصالح و منافع مردم و نظام ضربه های هولناکی زده اند و تا بعضی از مردم قبول نکنند و متوجه نشوند که در انتخابات های اخیر اشتباه کرده اند باز هم امثال روحانی ها در پیش است، باید عوامل قدرت انقلاب را بشناسیم و بدانیم به چه کسانی رای بدهیم، چون این قدرت و مقام اگر در خدمت به محرومان به کار گرفته شود زیباست، برای مردم ایران آزادی، استقلال، عزت و احترام، نفی سلطه طلبی و ظلم ستیزی چیزهائیست که به اندازه خود زندگی اهمیت دارد.
متاسفانه ما ایرانی ها در سه انتخابات گذشته مجلس و ریاست جمهوری ضربات جبران ناپذیری به خودمان زده ایم، قرار نبود رای ما نشان دهنده اراده ناپاک مشتی لیبرال مفلوک عقیدتی و تازه اشرافی مرعوب باشد، لیبرال هائی که به جای پاسخگوئی به مردم همیشه مشتی حرف های کلی و غیر قابل اندازه گیری و وعده های نخ نما شده را به عنوان دستاورد دولت تحویل مردم می دهند.
امروز به خوبی داریم می بینیم افراد و رسانه ها و لیدرهای اصلی جریان سازش و برانداز شامل اصلاحات و کارگزارانی آقایان خاتمی و هاشمی که تا دیروز حامی دولت روحانی بودند، حالا که بی کفایتی دولت روحانی برملا شده علیه روحانی در روزنامه ها و سایت های زنجیره ای قلم فرسایی می کنند و با تشکیل ائتلاف های ظاهری دولت را می کوبند تا بی کفایتی های دولت روحانی به نام آنها ثبت نشود، این خیانت کاران که ثروت و قدرت و رسانه های داخلی و خارجی را در اختیار دارند نمی توانند دوست مردم ایران باشند و خودشان را مبرا از ناکارامدی ها و بی کفایتی های دولت آقای روحانی بدانند.
باید در انتخابات آینده هوشیار باشیم تا بار دیگر با وعده های توخالی فریب نخوریم امروز بچه ها و رسانه های انقلابی تکلیف مضاعفی برای روشنگری مردم بر دوش دارند، وظیفه افراد انقلابی، آگاه سازی درست و صحیح جامعه است باید ملت را از آگاهی و حقیقت سرشار کرد تا افراد شایسته و انقلابی را در انتخابات های آینده برگزینند باید به افکار عمومی فهماند که این تفکر غیر انقلابی و لیبرالی از تحریم ها و ارتش آمریکا خطرناک ترند.