در تاریخ انقلاب اسلامی ایران روسای جمهوران زیادی آمدند و رفتند بعضی از آنها توانستند وظیفه انقلابی مردمی خود را با اقتدار و احترام به اتمام برسانند، بعضی ها هم یا شهید شدند یا قهرمان شدند یا فراری و خائن شدند رئیس جمهورانی هم بودند که یا بی آبرو شدند و مُردند و یا اینکه مُردند و آبرویشان هم رفت.
آقای روحانی نانی بود که آقایان رفسنجانی و خاتمی در سفره مردم ایران گذاشتند مردم تا زنده اند آنها را نمی بخشند زشتی عمل آنها در قبال تحمیل آقای روحانی به ملت ایران کمتر از زشتی قرارداد ترکمانچای نبود تحمیل حسن روحانی توسط این آقایان سیلی به آزادی و حُریت ایرانی بود، سیلی به انقلاب و ارزش های اسلامیِ بود.
آقای روحانی فکر می کند آقایان رفسنجانی و خاتمی با آن همه قلدری و دیکتاتوری جز عقب انداختن تحقق اهداف انقلاب کاری دیگری انجام دادند؟ خیر، این آقایان نئولیبرالی وقتی یقین حاصل کردند با رسانه های داخلی و خارجی خودشان می توانند مردم را در ناآگاهی نگه دارند رای به براندازی دادند، و برای این کار به یک دیکتاتور مثل آقای روحانی نیاز داشتند دیکتاتوری که می دانستند به محض قدرت گرفتن، علیه انقلاب سرکشی خواهد کرد، که کرد ناآگاهی مردم نیاز همیشگی آینها برای به قدرت رسیدن است.
بعد از سال 1368 بعد از فوت امام راحل این طیف خاص رفسنجانی ها بودند که قدرت را در قوه اجرائی ریاست جمهوری به دست گرفتند نود درصد آنها همین دولتی های پیرمرد امروز هستند که تمامی نسخه های اقتصادی شان را نسخه های نئو لیبرالی قرار دادند و همین حلقه دقیقا امروز سر پلِ تمام ساختار اقتصادی ایران شده است، تحت عنوان دولتی شدن بخش زیادی از کارخانه های ما دولتی و یا خصوصی شد و مدیریت اش دست اینها افتاد.
سی سال است تفکر فاسد این افراد قدرتمند به مانع اصلی تفکر انقلابی و روحیه جهادی تبدیل شده و امروز این تیم بدترین گونه های مدیریتی را اجرائی می کند از بازار بی در و پیکر ارز و گرانی های وحشتناک و تورم های فلج کننده که هر روز بیشتر می شود.
راز انتخابات و تغییر رئیس جمهوری در ایران رازی است که به این زودی ها برملا نمی شود، چرا، چون وارثین نئولیبرال ها عمدتا تندروهای چپ دیروز یا نیروهای خودسر اول انقلاب هستند و یا غیر انقلابیون مسئله دار شامل اصلاحاتی ها، کارگزارانی ها اعتدالی ها که همه شان امثال احمد باطبی ها هستند، همگی اینها میراث آقایان رفسنجانی و خاتمی اند که برای حذف انقلاب و تشکیل دولتی لیبرالی به سبک اروپائی، قوه اجرائی کشور را در جهت مخالف اهداف انقلاب بر کشور مسلط کردند، آقای روحانی آنها را باور کرد و سنگ بنای دولت لیبرالی را گذاشت ولو تحت لوای راه امام و انقلاب، حالا آقای روحانی اگر به ولی نعمتان خودش متهم نشود این راز را حفظ خواهد کرد.
روحانی دو راه بیشتر نداشت یا انقلابی بودن و یا آموختن راه بازی نئولیبرال ها، روحانی راه دوم را انتخاب کرد، اینها همه میراث آقایان رفسنجانی و خاتمی است پس چه باک چند صباحی هم روحانی دیکتاتوری کند او به آخر خط رسیده و خودش خبر ندارد اینها به عقل بدون تدبیر روحانی نمی رسید این آنها بودند که سنگ بنای دولت لیبرالی را در ایران بعد از انقلاب گذاشتند ولو تحت امر سفات خانه های انگلیس و نفوذی های اطراف روحانی و حالا روحانی مامور است تا سه سال دیگر همین منطق، همین مسیر و همین هدف را در کشور دنبال کند چون توان کابینه انقلابی را می داند و این می تواند بهانه ای برای ناشایستگی های خودش و یاران گاها خائن و جاسوسش باشد.
رگ حیاتی آقای روحانی، اصلاحاتی ها و کارگزارانی ها هستند این آنها بودند که این تشکیلات را سازمان داداند و روحانی را به شهرت و قدرت رساندند و رئیس جمهور بودن چیز خوبیست چون اجازه میده خصلت های زشتی که طبیعت برای یک رئیس جمهور در نظر گرفته را مخفی کند.
برای موفقیت در هر کاری انگیزه لازم است و دولت روحانی فاقد انگیزه لازم است، یک موش اگر در کنار رودخانه ای بزرگ هم قرار بگیرد فقط می تواند شکم کوچک خود را پر آب کند و مسئولین دولت روحانی اکثرشان از همین دسته اند اینها در زندگی خودشان هیچوقت به ندای وجدانشون گوش نکرده اند یک عمر الکی آقائی کرده اند همیشه در راس مجلس نشسته اند لذا بد عادت شده اند طوری حرف می زنند که انگار بنده پاک و مُطهر خدایند و بقیه مردم گناهکار، این بندگان گناهکار و بی ایمان هیچگاه اشتباهات خود را نمی پذیرند.
در درون آقای روحانی یک دیکتاتور پنهان شده و این دیکتاتوری با وجود ایشان عجین شده است، هر چند ایشان می گوید با دیکتاتوری مخالف است، ولی وقتی ایشان به نیمی از ملت ایران که به تفکر ایشان رای نداده اند توهین می کند و آنها را ترسو و بزدل و کاسبان تحریم میخواند یک دیکتاتور است وقتی از آنها عذر خواهی می کند یک دیکتاتور ذلیل شده است.
خداوند انسانها را بر اساس ایمانشان نسبت به یکدیگر برتری می دهد ولی اکثریت مسئولین درون دولت آقای روحانی افرادی فرصت طلب هستند که اوایل انقلاب هم ادای انقلابی ها را در می آوردند و همین که امام راحل فوت کردند چرخش 180 درجه ای دادند و به محض اینکه به قدرت و ثروت رسیدند مثل مار پوست انداختند و از بچه های انقلابی و مردم مظلوم ایران در برجام انتقام گرفتند، در نظر اینها مردم ایران بی سوادهایی بودند بزدل و بی شناسنامه و لبو فروش که توامان باید در جایگاه تماشاگرانِ بی خبر از همه جا آن نمایش تلخ مذاکرات در پشت اتاق های گفتگوهای محرمانه را مشاهده می کردند و همین گفتگوها در اتاق های محرمانه بود که خود به خود حق مردم ایران را از سرنوشتشان حذف کرد.
ریشه تعصب در جهل است و ریشه دانش در بصیرت و اولین شرط رسیدن به بصیرت برای یک ملت خودباوری و خود آگاهی ست مردم نباید دنبال کسی غیر از خودشان برای مقصر وضعیت اقتصادی این روزها باشند چون این نتیجه رای آنهاست که به خودشان برگشته است.
جایگاه یک انسان را ایمانش تعیین می کند، نه نژاد نه مقام و نه ثروت، برای آنکس که ایمان واقعی دارد توانگری و فقر دو روی یک سکه اند، یک نفر یا رئیس جمهور یا بردار فلان وزیر یا فلان مدیر ارشد و یا یک ژن خوب است و دیگری یک راننده تاکسی یا لبو فروش یا بی سواد و یا یک فرد عادی ست اما نزد خداوند تنها انجام درست و کامل وظیفه ای که خداوند بر دوش هر کدام از انسان ها نهاده مهم است ارزش آدمی نزد خدا به عملکرد اوست نه مقام و رتبه ظاهری اش یا ثروتش، چون ثروت واقعی هر انسان هم میزان ایمان اوست چیزی که فقط خداوند به اندازه آن واقف است.
امروز تفکر لیبرالی آقایان خاتمی و هاشمی و روحانی به زیر خروارها خاک رفته و تفکر این افراد مفلوک و سازشکار در پس خانه ها و قصرهای ویلائی چند ده میلیاردی خود در هراس از گسترش تفکر انقلابی جوانان ایرانی به خود می لرزد و بمب روشن تفکر انقلابی و روحیه جهادی این عصای موسی و دم عیسی هر روز پر فروغ تر می شود.
مردم ایران اینک خسته و زخمی از سیاست های دولت روحانی، تفکر این دولت را سم مهلک ما می توانیم و خود باوری جوان ایرانی می دانند و این تفکر را هزاران برابر از تحریم ها و ارتش آمریکا خطرناک تر می دانند.
این تنها خود مردم ایران هستند که می توانند به خودشان کمک کنند تا از این بی برنامه گی اقتصادی و وضعیت خراب معیشتی خودشان را بیرون بکشند و آن هم رای درست و آگاهانه به افراد ساده زیست انقلابی و مردمی در همه انتخابات هاست.
احترام هر انسانی در بین مردم بستگی به هویت آن فرد دارد و هویت ما به دو چیز است مذهب و ملیت، یک سخنران خوب عمدتا نمی تواند رئیس جمهور خوبی هم باشد باید به سوابق افراد نگاه کرد، مناظره های انتخاباتی نمی تواند تکیه گاهی مطمئن در تشخیص فرد اصلح از فردی نااصلح باشد، سوابق کاندیداها تعیین کننده اند نه شیرین سخنی و وعده دادن و دروغگوئی و تهمت به دیگران و تعریف از خود کردن، قدرت یک رای درست به قدری با ارزش است که برعکس آن یعنی یکی رای نادرست و فقط تفکر انقلابی و روحیه جهادی ست که می تواند همچون عصای موسی (ع) و دم مسیحائی عیسی (ع) یگانه راه نجات رشد اقتصادی ایران و پیشرفت و عزت ایران باشد.
در کشور ما همواره شبه روحانیان و سیاستمداران منفعت طلبی هستند که بر نادانی و ناآگاهی مردم در زمان انتخابات دامن می زنند و به قدرت رسیدن روحانی نتیجه خستگی مردم، غفلت و رقابت سیاسیون با یکدیگر بود، در انتخابات های شش ساله اخیر این لیدرهای اصلی جریان سازش و برانداز آقایان خاتمی و هاشمی بودند که با وجود اختلافات زیاد تمام قد پشت آقای روحانی ایستادند اینها کسانی هستند که تا دیروز حامی این دولت بی کفایت بودند و با بیرون کشیدن نامزدشان آقای عارف در انتخابات کمک کردند تا روحانی پیروز شود و حالا با تشکیل ائتلافهایی ظاهری می خواهند خود را مبرا از ناشایستگی ها و گاها خیانت های دولت روحانی بدانند.
برای مردم ایران مهم نیست چرا آقای روحانی با آمریکا مذاکره کرد مهم این است که چرا نتوانست آن را کنترل کند، آنها الان به ریش آقای روحانی می خندند.
این تفکر انقلابی مردم ایران است که از همه بمب های اتمی برای آمریکائیان خطرناکتر است آنها خود می دانند طرفشان در ایران چه کسانی هستند، چه می خواهند و چطوری به آن می رسند، آنها اول انقلاب اسلامی را خیال می کردند بعد از مدتی باورش کردند و حالا زمانش است که مغلوبش شوند.
دشمنان ایران بعد از اینکه پی بردند خون شهدای ما از خودِ شهدا برای آنها خطرناک تر است به فکر مذاکره با ایران افتادند، چون این خون ها بود که باعث تکثیر روحیه و تفکرِ فرهنگ انقلابی مردم ایران می شد.
تجربه چهل ساله دشمنی آمریکا به مردم ایران یاد داده است که سازمان ملل و شورای امنیت به مدیریت و گردانندگی آمریکا یک باغ وحش بزرگ است که قانون بقا در آن حاکم است، در آنجا دموکراسی یک تربیت سیاسی اجتماعی است، تربیتی که به مردم یاد می دهند تا انتخاب می کنند و با رای خود سیاست را به دست سیاستمداران بدهند و دیگر دخالت نکنند، ولی ما ایرانیان معتقدیم دموکراسی در ایران از نظر بزرگان اهل معرفت و کیاست و سیاست که ملاک خوبی و بدی ما را در جامعه می سازد باورهای ملی و مذهبی ماست که از کیان انقلاب و کیان اعتقادات و مذهب ما ایرانیان محافظت می کند.