خط لولهی زیر دریای مدیترانه، نفت لیبی را به اروپای مرکزی میرساند؛ فرانسه و انگلیس هم که بیش از دیگران مشتاق حمله به لیبی بودند؛ پس چرا دولت اوباما از بر عهده گرفتن فرماندهی این نبرد، شانه خالی کرد؟
براساس برآوردهای واقعی ارایه شده، هزینهی دخالت نظامی آمریکا در لیبی تاکنون یک میلیارد و صد هزار دلار بوده، اگرچه کاخ سفید آن را پانصدوپنجاه میلیون دلار اعلام کردهاست. صرفهجویی حاصل شده از کاهش دستمزد و مزایای کارگران در ایالت ویسکانسین آمریکا نیز یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار برآورده شده است. یعنی تا چند روز آینده، تمام بودجهی صرفهجویی شدهی حاصل از کاهش پرداختیها به کارگران ویسکانسین از سوی کارخانههای اسلحه سازی پیش خور میشود. حالا بهتر میتوان فهمید چرا با وجود حرص و ولع فرانسه و انگلیس برای حمله به لیبی، اوباما نمایش «عدم تمایل» را اجرا میکرد و فرماندهی عملیات و دخالت مستقیم در این یورش را نپذیرفت، آمریکایی که پیشتر به افغانستان و عراق حمله کرده بود.
همزمان با آغاز انقلاب در کشورهای عربی، موج اعتراضهای کارگری چند ایالت آمریکا همچون ویسکانسین، ایندیانا، آیداهو، تنسی و حتی کالیفرنیا را در برگرفت و به واشنگتن نیز کشیده شد. این اعتراضها زمانی آغاز شد که دولت ایالتی ویسکانسین تصمیم گرفت در چارچوب کاهش کسری بودجهی حکومت مرکزی از دستمزد و خدمات رفاهی کارگران بکاهد. در چنین روزهایی بود که فرانسه و انگلیس طرح منطقهی پرواز ممنوع در آسمان لیبی را مطرح کرده و خواستار همکاری آمریکا با آن شدند. آمریکا اما آنچنان تمایلی نشان نداد تا از واکنشهای مردمی و تبعات بینالمللی آن در امان بماند. آمریکا به چند دلیل مجبور بود، ائتلاف حمله کنندگان را همراهی کند که عبارتانداز:
الف) حفظ منافع برای آمریکا به ویژه نفت
ب) زمینهسازی برای ایجاد پایگاه نظامی در جهت کنترل لیبی و کشورهای همسایه به ویژه مصر
ج) حضور مقتدرانه در شمال آفریقا و جنوب مدیترانه در راستای سلطهی جهانی آمریکا
د) انحراف افکار عمومی از حوادث خلیج فارس به ویژه تجاوز عربستان به بحرین.
آمریکا در راه رسیدن به این اهداف اما با چند معضل مواجه بوده که عبارت است از:
1- مخارج سنگین مداخلهی نظامی با توجه به وجود بحران اقتصادی
2- واکنش مردم آمریکا به مداخلهی نظامی در روزهای وضع بد اقتصادی
3- به خطر افتادن منافع استراتژیک آمریکا با مخالفان حمله به لیبی همچون روسیه، چین و آلمان
4- نیاز به تمرکز بر اوضاع خلیج فارس به ویژه اوضاع بحرین، عربستان و یمن
5- نیاز به تمرکز بر اوضاع مصر و اردن برای حفظ امنیت اسراییل
6- گرفتاری در افغانستان و عراق و تجربهی شکست در اشغال این دو کشور
این منافع و مضرات بود که مقامهای آمریکایی را در برابر گزینهی حملهی هوایی به لیبی دچار سردرگمی کرد تا آنجا که اوباما رییس جمهور ایالات متحده چند بار به صراحت گفت: «قذافی باید برود.» اما «رابرت گیتس» وزیر دفاع این کشور اعلام کرد: «آمریکا به دنبال تغییر رژیم قذافی نیست.» جمع این دو سخن به معنای کنار گذاشتن شخص قذافی و حفظ حکومت او به ریاست شخص دیگری است. با این حال آمریکاییها نمیخواهند گناه حمله به لیبی و تبعات آن را بر گردن بگیرند و از طرفی نمیتوانند از منافع خود بگذرند. به همین دلیل اوباما در کنگره به صراحت گفت: «هر جا منافع آمریکا اقتضا کند، ما حضور خواهیم یافت.» این سخن زمانی بر زبان اوباما جاری شد که «هیلاری کلینتون» به همراه «ویلیام هیگ» وزیر خارجهی انگلیس، طرحی را برای آیندهی لیبی در کنفرانس لندن ارایه دادند و آمریکا که فرماندهی عملیات را نپذیرفته بود عملاً جلودار اشغالگران آیندهی این کشور شمال آفریقا شد البته آمریکا از بابت مخالفت چین و روسیه با حمله به لیبی، نگرانیهایی دارد؛ چرا که رفع مشکلات اقتصادی ایالات متحده به همکاری چین بستگی زیادی دارد و کمک روسیه به حل موضوع افغانستان و حضور آمریکا در آبهای شبه قاره، آسیای مرکزی و اروپای شرقی برای دولت اوباما مهم است.
به همین دلیل مسؤولیت حملات بر عهدهی ناتو قرار داده شد که 27 عضو دارد تا تمام اعضا به یک اندازه در حمله به لیبی شریک باشند. کشورهای مهم ناتو همچون آمریکا، انگلیس و فرانسه برای اینکه دایرهی شریک جرمهای خود را وسعت بخشند سازمان ملل،? اتحادیهی عرب،? اتحادیهی آفریقا و حتی سازمان کنفرانس اسلامی را نیز به ائتلاف نظامی خود افزودهاند تا به دور از اعتراضهای داخلی و بین المللی از سوی کشورهایی چون روسیه و چین بتوانند لیبی را تصاحب کنند. مقامهای روسیه اعلام کردهاند که ناتو در اواخر آوریل یا اوایل می حملهی زمینی به قصد اشغال لیبی را آغاز میکند آن هم در حالی که انقلابیون اکثر شهرها را تصرف کرده و آمادهی تشکیل حکومت انتقالی هستند. غربیها نیز اعلام کردهاند وضعیت منطقهی پرواز ممنوع سه ماه به طول میانجامد و این به معنای مهندسی وضعیت آیندهی لیبی از سوی غرب است.
گرچه غربیها با کشاندن قطر، امارات، عربستان و کویت به جنگ لیبی مخارج مالی را به گردن آنها انداختهاند اما تبعات اقتصادی و اجتماعی این حمله گریبان اروپاییها را گرفته است.
با اینکه غربیها با کشاندن قطر، امارات، عربستان و کویت به جنگ لیبی مخارج مالی را به گردن آنها انداختهاند اما تبعات اقتصادی و اجتماعی این حمله گریبان اروپاییها را گرفته است. در همین چند روز اخیر احزاب حاکم آلمان و فرانسه در انتخابات محلی کشورهایشان با شکستهای سنگینی روبهرو شدند و تظاهرات 300 هزار نفری مردم لندن در اعتراض به سیاستهای اقتصادی دولت انگلستان و مخارج سنگین مداخلهی نظامی در لیبی، از تبعات حمله به بزرگترین تولید کنندهی نفت آفریقا بود و این تجربهی بزرگی برای آمریکاست که فرماندهی جنگ را نپذیرد.
دولتهای فرانسه و انگلیس باید منافع کمپانیهای نفتی و اسلحه سازی را تأمین کنند به همین دلیل میخواهند سهم بیشتری از نفت لیبی داشته باشند. نفت لیبی بهوسیلهی خط لولهی زیر دریای مدیترانه به ایتالیا و از آنجا به اروپای مرکزی و در نهایت به آلمان میرسد به همین دلیل ایتالیا و آلمان با سرنگونی قذافی مخالفاند. فرانسه و انگلیس اما میخواهند بخشی از این منابع را از آن خود کنند بنابراین بیش از دیگران مشتاق حمله به لیبی بودند و با تبعات آن هم مواجه شدند. آمریکا اما به دنبال آن است که درآمد نفت لیبی را تحت فصل هفتم منشور ملل متحد قرار داده و با پول آن رونقی به بانکهای ورشکستهاش بدهد، همان کاری که با نفت عراق انجام داد. آمریکا علاوه بر به دست آوردن نفت به دنبال ایجاد پایگاه نظامی در لیبی برای کنترل همسایگان این کشور است.
کنترل مصر از جهت تأمین منافع و امنیت اسراییل برای آمریکا اهمیت دارد. همچنین زیر نظر گرفتن اوضاع تونس و الجزایر که اولی حکومتی انقلابی در آن بر رأس کار آمده و دومی با تظاهرات مردمی مواجه است، اهمیت یافته است. همچنین لیبی همسایهی سودان شمالی و چاد است که بر اوضاع دارفور تأثیرگذارند. اوضاع خلیج فارس هم از اهمیت فوقالعادهای برای آمریکا برخوردار است به طوری که شرط واشنگتن برای همکاری با اروپاییان در حمله به لیبی، مداخله نکردن آنها در اوضاع بحرین، یمن، اردن و عربستان بود. در واقع آمریکاییها فعلاً مسؤولیت حمله به لیبی را تقدیم اروپاییها کردند و خود به مهار انقلابهای بحرین، یمن، اردن و عربستان مشغول شدند تا امنیت انرژی را برای غرب تأمین و حضور نامشروع خود در منطقه را تضمین کنند.
دلیل دیگر آمریکا در نپذیرفتن فرماندهی جنگ لیبی در ناتوانی این کشور برای درگیر شدن در چند جبهه، نهفته است.
دلیل دیگر آمریکا در نپذیرفتن فرماندهی جنگ لیبی در ناتوانی این کشور برای درگیر شدن در چند جبهه، نهفته است. «حسن کاظمی قمی» سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در عراق و تحلیلگر مسایل استراتژیک در گفتوگو با ویژه نامهی نوروزی جوان به صراحت گفت که «آمریکا توان درگیری همزمان در چند جبهه را ندارد بهویژه که اکنون در باتلاق افغانستان و عراق هم گرفتار شده و با اینکه این دو کشور را اشغال کرده و نفت عراق را میبرد اما به لحاظ سیاسی نظامی و اقتصادی دچار مشکلات زیادی شده و نمیخواهد این تلخیها را باز هم تجربه کند.»
آمریکا اگرچه فعلاً و به ظاهر فرماندهی عملیات نیست اما چون قدرت اول ناتو است مسؤولیت کشتار مردم لیبی متوجه این کشور میشود چرا که حضور پررنگ خود را با شلیک صدها موشک کروز حاوی اورانیوم ضعیف شده که 120 غیر نظامی را به کام مرگ فرستاده، اعلام کرده است.
اکنون اوباما در حالی منافع کمپانیهای نفتی، اسلحه سازی و بانکهای بزرگ ایالات متحده را در جنگ لیبی جستوجو میکند که مردم آمریکا مخالف حضور ارتششان در نبرد تازهای هستند و این مخالفت را در تظاهرات چند روز اخیر اعلام کردهاند. آنها میگویند مخارج نظامیگری در عراق و افغانستان که رقمهای نجومی دارد هنوز بر دوششان سنگینی میکند و زیر بار بحران اقتصادی ماندهاند. جمهوریخواهان نسل نو که در گروه تی پارتی جمع شدهاند با اینکه پیشینهی جنگ افروزی دارند اما شاید بتوانند مشکلات اقتصادی را به وسیلهای برای کنار زدن اوباما و دموکراتها از ریاست جمهوری تبدیل کنند بهویژه آنکه مانند اوباما شعار تغییر به سبک خود را میدهند. بنابراین آمریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات در عرصهی تبلیغاتی و رسانهای تا آنجا که بتواند از فرماندهی جنگ لیبی فرار خواهند کرد تا اسیر تبعات آن نشوند البته تا زمانی که مقدمات فرماندهی خود را فراهم کنند.
داریوش بهمنیار